نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام
image

از کربلا چه آموختیم(۱)؟!

خواست امام، خواست خدا

 

«ای معاویه! من قصد نبرد با تو را ندارم، اگرچه گمان نمی کنم در نزد خداوند برای این ترک جهاد عذری وجود داشته باشد و من برای این امت، فتنه ای عظیم تر از حکومت تو نمی شناسم (اعلام الوری/باب۲/فصل۴)

این کلام حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، سالار شهیدان کربلاست. او در برخورد با معاویه این حاکم منافق و دین ستیز با قاطعیت اعلام می فرماید که به هیچ وجه قصد نبرد با وی را ندارد. لکن دیدیم که با مرگ معاویه و روبرو شدن با حکم بیعت یزید، امام از قبول فرمان وی سر باز زده و بر این امتناع خویش تا آنجا پافشاری می کند که جان مقدس خویش را بر سر آن می نهد.

و پیش از آن نیز، امام حسن مجتبی(ع) به هنگام مواجهه با پیشنهاد صلح معاویه -این غاصب حیله گر- در مقابل مردم بی وفا و عهدشکن و راحت طلبی که از یاری امام زمان شان و جنگیدن در رکاب او سر باز می زنند، به سخن رانی ایستاده و چنین اتمام حجت می نماید:

«آگاه باشید! معاویه ما را به چیزی فرا می خواند که در آن از عزّت و انصاف خبری نیست. اینک اگر شما آمادگی کشته شدن دارید، مقاومت می کنیم و خدای را به داوری می گیریم و اگر زندگی را دوست دارید، می پذیریم و رضایتتان را جلب می کنیم(بحار الانوار/ج۴۴/ص۲۱/ح۵)

و سرانجام نیز به ناچار صلح ناخواسته را می پذیرند.

و اگر از این هم عقب تر برویم، امیرالمؤمنین علی(ع)، ابَرمردی که در جنگ ها، در پیش روی پیامبر خدا(ص) شجاعانه نبرد نموده و کافران و مشرکین را بر خاک می افکند، پس از پیامبر(ص) در مقابل غاصبان حق خود و قاتلان همسرش -دخت پیامبر اکرم(ص)-، خار در چشم و استخوان در گلو، سکوت می کند. همان بزرگوار بعدها در عصر حکومت خود در مقاطع مختلف عکس العمل های متفاوتی نشان می دهند. زمانی در صفین به حکمیت تحمیلی تن داده و زمانی نیز در نهروان، شمشیر خویش را از خون خوارج سیراب می سازند... .

و اما بعد از واقعه کربلا نیز می بینیم که حضرت زین العابدین امام سجاد(ع)، اکثر عمر خویش را به دعا و عبادت اشتغال داشته است.

و امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، محفل درس و بحث و مناظره تشکیل داده و دانشمندان و فقیهان بسیاری را تربیت نموده و برای تبلیغ علوم دینی به سراسر جهان می فرستادند.

و یا اینکه بعدها امام رضا(ع) را می بینیم که ولایت عهدی مأمون را پذیرفته و به امر او به خراسان سفر می کند... .

به راستی چرا ائمه اطهار(ع)، این پیشوایان صادق که گفتار و رفتار و سیره و راه و رسم زندگی آن ها، اسوه های شایسته ای برای ما بوده و به پیروی و اطاعتشان امر شده ایم، هریک در زمان خویش، راه و روشی خاص خود را پیش گرفته و به گونه ای متفاوت عمل کرده اند؟! چرا یکی از آن ها برجای نشسته و صلح نموده و دیگری از بیعت سرباز زده و دست به شمشیر برده و سرسختانه از تصمیم خود دفاع نموده است؟! چرا همه ی آنان در مقابل غاصبان حق و ظالمان ستمگر به یک نحو رفتار ننموده و شمشیر برنگرفته و نجنگیده اند؟! یا آنکه همگی از در آشتی و سازش در نیامده اند؟! و به راستی تکلیف امروز ما چیست؟!‌و به روش کدام یک از ایشان مکلفیم؟!

این سوالی است که آن بزرگواران خود پاسخگویش بوده اند:

امام صادق(ع) فرمودند:

«خدای عز و جل پیش از وفات پیغمبر اکرم(ص) مکتوبی بر او نازل کرد و فرمود: ای محمد! این است وصیت من به سوی نجیبان و برگزیدگان از خاندان تو.

پیغمبر(ص) گفت: ای جبرئیل! نجیبان کیانند؟!

فرمود: علی بن ابی طالب(ع) و اولادش.

و بر آن مکتوب چندین مُهر بود از طلا. پیغمبر(ص) آن را به امیرالمومنین(ع) داد و دستور فرمود که یک مُهر آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل نماید.

علی(ع) یک مُهر را گشود و به آن عمل کرد. پس آن را به حسن(ع) داد. او هم یک مُهر را گشود و به آن عمل کرد. سپس آن را به حسین(ع) داد. او نیز یک مُهر را گشود و دید که در آن نوشته است:

با قومی به سوی شهادت برو، برای آن ها شهادتی جز با تو نیست و نفس خود را به خدای عز و جل بفروش.

او هم انجام داد. سپس آن را به علی بن الحسین(ع) داد. او نیز یک مُهر را گشود و دید در آن نوشته است:

سر به زیر انداز و خاموشی گزین و در خانه ات بنشین و پروردگارت را عبادت کن تا آنکه مرگت فرا رسد.

او هم انجام داد. سپس آن را به پسرش محمد بن علی داد. او یک مُهر را گشود و دید که نوشته است:

مردم را حدیث گو و فتوا بده و بجز از خدای عز و جل نترس. هیچ کس علیه تو راهی نیابد.

او هم عمل کرد. سپس آن را به پسرش جعفر(ع) داد. او هم مُهری را گشود و دید در آن نوشته است:

مردم را حدیث گوی و فتوا بده و علوم اهل بیت را منتشر کن و پدران نیکو کارت را تصدیق نما و جز از خدای عز و جل مترس که تو در پناه و امانی.

او هم عمل کرد. سپس آن را به پسرش موسی(ع) داد و همچنین موسی(ع) به امام بعد از خود می دهد و تا قیام حضرت مهدی(عج) این چنین است (کافی/ج۲/ص۳۰/ح۲)

لذا بنا بر آنچه از مجموع روایات در می یابیم ائمه اطهار(ع)، هرگز برای خود، میل و آرزو و خواست و سلیقه ای جز آنچه پروردگارشان اراده نموده نداشته اند و جز در مسیر جلب رضایت او تلاشی نکرده و قدمی برنداشته اند. اگرچه اکثر اوقات این شیوه ی عملکرد آن بزرگواران با تمایل و خواسته مردم جامعه مغایرت داشته و جز اصحاب خاص و یاران برگزیده که از ایمان و تقوا و فهم بالایی برخوردار بوده اند، بقیه مردم به امر امام زمانشان گردن ننهاده و سر تسلیم فرود نمی آورده اند.

***

به هرحال امروز که حجّت زمان ما، حضرت مهدی(عج) می باشند و در عهد ولایت و امامت آن حضرت به سر می بریم و بنا بر اقتضای مصالح الهی، جهان هستی با پدیده ی عظیم غیبت امام و به تأخیر افتادن واقعه ی ظهور روبرو می باشد، نباید فراموش کنیم که مولای ما نیز، همانند پدران بزرگوارشان، تسلیم مشیّت و خواست پروردگار بوده و کاری بر خلاف رضای او انجام نمی دهد و به طول انجامیدن غیبت نیز بر اساس مصلحت و خیرخواهی خداوندگار حکیم صورت پذیرفته و بی تردید آن حضرت نیز به این امر تسلیم و راضی و خشنود می باشند.

امام صادق(ع) فرمودند:

«برای صاحب این امر، غیبتی است که چاره ای از آن نیست و آن بدلایلی است که به ما اجازه ی افشاء آن داده نشده است. اجمال حکمت آن، همان حکمت غیبت پیامبران پیشین است که دلیل اصلی آن جز بعد از ظهور دانسته نمی شود. چنانچه حکمت کارهای شگفت انگیز حضرت خضر برای خضرت موسی کشف نشد تا وقتی که از هم جدا شدند... هنگامی که خداوند تبارک و تعالی را حکیم بدانیم، همه افعال خدا را مطابق حکمت و مصلحت خواهیم دانست، اگرچه علت برخی از آن ها بر ما روشن نباشد (روزگار رهایی/ص۱۹۳)

پس چه زیبا و شایسته است که ما نیز به اصحاب اباعبدالله الحسین(ع) تأسی نمائیم و از تسلیم و سرسپردگی کربلائیان درس گرفته و به طول انجامیدن غیبت را ناخرسندانه به مولایمان نسبت ندهیم و مشقّت های زمانه را گله مندانه به رخ او نکشیم و با کلمات شکوه آمیز، تقاضای پایان غیبت و آمدنش را نداشته باشیم. بلکه صبر و تسلیم و رضا پیشه کرده و همانگونه که خود آن بزرگوار به ما آموخته دعا کنیم:

«پروردگارا ما را بر دین خود ثابت قدم بدار و بر طاعت خویش مشغول ساز و قلبم را نسبت به ولیّ خود نرم گردان، همو که خود، او را از خلق خویش پوشانده ای و به اجازه ی تو از خلقت غائب شده و منتظر فرمانت مانده است و تویی دانای بدون معلم و بدون آنکه کسی بتو خبر داده به آن وقتیکه در آن صلاح ولیّ تو باشد که به او اجازه دهی برای آشکار کردن امرش و برطرف کردن سِتْرش، پس مرا صبر و شکیبایی عطا کن بر آن تا نخواهم تعجیل آنچه را تأخیر نمودی و نه تأخیر آنچه را تعجیل کنی و نه پرده برداشتن آنچه تو پوشاندی و نه کاوش آنچه از آن کتمان کردی و نه ستیزه جویی در تدبیرت و نگویم برای چه و چگونه و چرا ولی امرت ظهور نمی کند با اینکه پرشده زمین از ستم و جور... .» (دعای عصر غیبت/مفاتیح الجنان)

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.