نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

حلقه نیلوفری
قسمت پنجم
اون روز یکشنبه بود و مثل همیشه پشت میزم مشغول کارام بودم فرشاد هم سرش رو پایین انداخته بود و با قلم روی طرحش کار می کرد.صندلیم رو به سمتش کشیدم و ...

چایش رو جلویش گذاشتم گفتم سرد نشه!
اون سرش رو بلند کرد و به من نگاه کرد،گفتم آقای ثابتی می خواستم چیزی بپرسم راجع به اون کارت ...اون که مال شما بود.
یه لحظه روی حرفام دقیق شد و گفت:خب
می خواستم بدونم اون چی بود ... یعنی نیلوفرش خیلی ...
وسط حرفم دوید و خیلی محکم گفت چه کارتی؟ بعد هم با کاغذاش مشغول شد و مجال ادامه بحث رو از من گرفت ... کاش اون این همه سرسخت نبود و من رو با این کنجکاوی کشنده ،تنها نمی گذاشت
خوشبختانه اون روز یکشنبه بود و فرشاد معمولا روزهای یکشنبه زودتر اداره رو ترک می کرد من هم به یه بهانه جور کردم و از اداره زدم بیرون و به پروژه ام پرداختم ! نمی دونم چرا ته دلم روشنه که بالاخره به نتیجه می رسم.
فرشاد با ماشینش حرکت کرد و من هم با فاصله زیاد به دنبال او،خیابانهای شرق تهران راپشت سر گذاشتم و سر یک کوچه توقف کرد.پیاده شد و به سمت یک در رفت.در چوبی بود با یه کوبه قدیمی، از بالای سردر پیچک ها روی در ریخته بودند و نیلوفرهای بنفش قشنگ از لابلای برگها سرک می کشیدند چه منظره شاعرانه ای!
اما فرشاد برای چه اومده بود اینجا؟در احتمالا نیم لا بود چون فرشاد بدون اینکه در بزنه وارد خونه شد و از نظرم ناپدید شد.من هم آهسته خودم رو به در نیم لا رسوندم و اون رو کمی باز کردم و سرک کشیدم .فضای سر سبز و خرمی !یک صداهای خاصی از داخل به گوش می رسید. به نظر می
رسید کسی داشت می خواند با یه ریتم قدیمی
از همهمه و صداهای در هم و مبهم معلوم بود که باید اون تو باشه
من سعی کردم جلوتر برم اما یک نفر جلو سبز شد و گفت بله ...آقا
خودم رو به اون راه زدم و خیلی حق به جانب گفتم می رم توی مجلس شرکت کنم.
کدوم مجلس؟شما رو به جا نمی آرم بعد هم به دستام نگاه کرد و با نگاهش سراغ دعوت نامه و کارت گرفت.بی اختیار به عقب برگشتم .
ایت بار هم به جایی نرسیده بودم اگر چه نمی شه گفت شکست خوردم چون حالا لااقل جای اون قضیا رو (همون چیزی رو که نمی دونستم چیه) یاد گرفته بودم . واون مسئله کارت باید برای اون هم فکری می کردم.
ادامه دارد ....

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.