نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

سلوک «عنوان»!

مرد کنار کوچه ایستاده و چشم به در دوخته بود و بی صبرانه انتظار می کشید تا شاید در گشوده شده و او را به درون بخوانند، شوق دیدار بی تابش کرده بود و دقیقه ها به کندی می گذشت.



آیا حقیقتاً دوران فراق به سر رسیده بود؟ آیا می توانست باور کند که او را به حضور پذیرفته باشند؟ آیا دعاهایش به اجابت رسیده بود؟ دعاهایش، ناله هایش و استغاثه های بی پایانش؟!

خاطره اولین دیدار برایش زنده می شود :

که از دانشمندان اهل سنت بود، او سال ها بود که در مجلس درس مالک بن انس حاضر می شد و از او درس می آموخت، روزی یکی از هم درسهایش به او نزدیک شد و گفت: شنیده ای جعفربن محمد الصادق(ع) به مدینه آمده است ؟

- جعفربن محمد(ص)؟ نواده پیامبر (ص) به شهر ما آمده است؟!

او با خود اندیشید:

- چه فرصت بی نظیری! من به محضر امام صادق (ع) می روم و از این پس علاوه بر انس بن مالک در درس آن حضرت نیز حاضر می شوم و به این ترتیب از دو استاد بهرمند می گردم.

فردای آن روز به منزل آن حضرت رفته و تقاضای خود را مطرح می سازد اما پاسخی که می شنود این است:

- من تحت نظر حکومت هستم از آن گذشته در طی ساعات شبانه روز نیز برای خود برنامه های دعا و عبادتی دارم که باید به آنها بپردازم. تو به نزد همان مالک بن انس برو و از درس او استفاده کن.

پشت «عنوان» از پاسخی که شنیده بود خمید، و تلخی آن در سراسر جانش پیچید.

او منزل امام صادق (ع) را ترک کرد در حالی که از خود می پرسید :

- چرا مولایم مرا از درگاه خویش راند؟ چرا فرمود به سراغ همان مالک بن انس برو و از او استفاده کن؟ آیا مرا لایق مکتب و بحث خویش نیافت؟ اگر مولایم در من خیری می دید مرا از خود نمی راند و از علوم خود بی بهره ام نمی ساخت... چه نقشه ها که نکشیده بودم و چه برنامه ها که نریخته بودم ... به این دلبسته بودم که با شاگردی او به کمال برسم اما افسوس ...!!!

آری کاخ آرزو در دل «عنوان بصری» فرو ریخته بود و شادیهایش به غم مبدل گشته بود اما آیا حقیقتاً مولا «عنوان» را از آستان خویش رانده بود؟ یا اینکه این جزئی از برنامه تربیتی آن حضرت برای تربیت شیعیانش بود؟

آن روز «عنوان» خسته دل و اندوهگین کوچه های مدینه را طی می کرد و از منزل مولایش دور می شد. به کجا می رفت؟ به چه کسی باید پناه می برد؟ آیا باید برای همیشه دست از مولایش کشیده و مدینه را ترک می کرد؟ یا دست به دامان واسطه ای می شد؟

او می گوید : آن روز من به مسجد پیامبر رفتم سلامی کردم و در آن روضه شریفه به نماز ایستادم.

چه نیکو ! او کارگشای حقیقی را خوب شناخته بود، او باید معرفت را از چشمه اصلی طلب می کرد پس به درگاه پروردگارش نالید :

- پروردگارا خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی من نبی و رسولت را نخواهم شناخت، پروردگارا رسول خدا را به من معرفی فرما که اگر پیامبرت را نشناسم حجت و ولی معصوم زمان خود را نخواهم شناخت، بار خدایا معرفت حجت و ولیت را به من عطا فرما که بی چنین معرفتی به یقین در گمراهی و ضلالت باقی خواهم ماند و بر آن خواهم مرد، خدایا تو راضی مشو که من به مرگ جاهلیت از این دنیا بروم ...!!!

«عنوان» می گوید که آن روز دورکعت نماز گزاردم و از خداوند خواستم که دل جعفر بن محمدالصادق(ع) را بر من مهربان سازد تا از دانشش بر من نصیبی دهد تا بدان وسیله راه مستقیم هدایت را باز شناسم.

هـله نومید نباشــی چـو تـو را یار برانــد اگــر امــــروز برانـد نه کـه فـردات بخواند

گر به روی تو نبندد همه درها و گذرهــا در دیگـر بگـشــاید که کـس آن راه نـداند

در به روی تو ببندد تو مرو ، صبر کن آنجا که پس از صبر تو را او به سر صدر نشاند

به راستی آفرین به «عنوان» او اولین گام را در سلوک حقیقی برداشته بود و اما آیا قدم بعدی در طلب معرفت چه بود و او دومین گام خود را چگونه برداشت؟

«عنوان» در ادامه حکایت خویش چنین می گوید :

- ...باری من به خانه بازگشتم و دیگر به دیدار مالک بن انس نیز نرفتم زیرا که دلم از محبت جعفر بن محمد الصادق (ع) لبریز بود پس مدت ها انزوا گزیدم و جز برای رفتن به مسجد و اداء نماز از خانه خارج نمی شدم.

اینگونه بود که او دومین گام خود را در مسیر سیرو سلوک حقیقی برداشته بود؛ و آن گام چه می توانست باشد جز ترک اغیار، آری شرط مهم و انکار ناپذیر سالک معرفت این است که : حق را با باطل میامیزی، بر سر هر سفره ای منشینی، بر پای هر کرسی درسی زانو نزنی، به هر شیخ و مرشدی سر نزنی و در یک کلام خود را تنها برای دوست خالص کنی، این نکته ای بود که «عنوان» توفیق درک آن را یافته بود و لذا از آن پس بر مکتب عالم سنی حاضر نشد.

بعلاوه او بر طلب خویش مصر و مستدام باقی ماند و همچنان ملتزم درگاه خداوندی گشت و از آستان الهی لیاقت و شایستگی بهره مندی از ولی معصوم و امام زمان خود را تمنا نمود.

دوســت دارد یـار این آشـفـتــگی کوشـش بیهـوده به از خفتگی

اندرین ره می تلاش و می خراش تا دم رفتـن دمی غافل مباش

آری عنوان مسیر صحیح و سیر سلوک حقیقی را باز یافته بود و وظیفه خود را در صبر و استقامت و مداومت بخوبی ادا می نمود و هر روز بیش از پیش شایسته شاگردی ولی معصوم شده و خداوند این لیاقت را به صورت تشنگی در وجود او جلوه می بخشید.

حالا او ظرف وجود را برای دریافت معرفت حق پاکیزه و آماده نموده و از هر لحاظ مستعد درک محضر مولایش گشته پس عطش دیدار امام زمانش او را بی تاب و بی قرار ساخته بود.

او خود می گوید : یک روز سینه ام تنگ و صبرم تمام شد به همین سبب تصمیم خود را گرفتم و پس از نماز عصر به سوی خانه امام صادق (ع) به راه افتادم ...

به راستی خوشا به حال «عنوان بصری» که آن روز مغناطیس درونش در مسیر جاذبه وجود مولا و امام عصرش امام صادق (ع) قرار گرفته بود و آتش اشتیاق در قلبش زبانه می کشید.

شرح حال او را که می داند جز آنان که دل به مهر مولا و امام زمانشان سپرده و در عطش فراق او می سوزند، آنان که در کوره حب او کژی و معصیت را سوزانده و از پلیدی و گناه پاک گشته اند و رفتار پسندیده و خصال نیکوشان، نشان و حکایت از تاثیر دم مولاشان دارد.

براستی آن روز «عنوان» چگونه در کوچه گام بر می داشت و راه خانه محبوب را چگونه طی می کرد؟ به سر می رفت یا با پای ره می سپرد؟ در این فاصله به چه می اندیشید... آیا اگر مولا دوباره دست رد بر سینه او می زد؟ اگر خدمتکار در به روی او نمی گشود؟ و اگر ...

سرانجام «عنوان» به در منزل مولایش امام صادق (ع) رسید و با دستانی لرزان و قلبی ملتهب در زد، لحظات چون ساعت گذشت ... در به روی او گشوده شد .

- چه می خواهی؟

و او همه اضطراب خود را در کلامی پنهان کرد :

- می خواهم سلامی به خدمت شریف عرض کنم .


...ادامه دارد .

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.