نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

طبیب حاذق


ابابصیر رو به قبله نشسته و مشغول تلاوت قرآن بود، ناگاه سر بلند کرد و چند بار زیر لب تکرار کرد : استغفر الله ربی و اتوب الیه.

در همان حال از جا برخاست و به سمت پنجره رفت و آن را بست و زیر لب زمزمه می کرد: عجب آدم بی انصافیه، این همه تذکر دادم که مراعات حال مردم رو بکنه، اما هیچ فایده ای نداشت.

پیرمرد این را گفت و به جای خود برگشت و دوباره مشغول تلاوت قرآن شد.



چندی بعد ابابصیر در کوچه در پی کاری می رفت، در راه به همسایه پر دردسر برخورد، به سمت او رفت و وی را مورد خطاب قرار داد :

تو مردی هستی از کارگزاران سلطان و بسیار مال دار و غنی، اما این دلیل نمی شود که هر روز مجلس بزم و می گساری ترتیب دهی و زنان آوازخوان را به دور خود جمع کنی و همسایگان از صبح تا شام از صدای مطربان تو در عذاب باشند. من پیش از این نیز بارها تو را از حرمت اینگونه رفتارها برحذر داشته و از عذاب الهی بیم داده ام. اکنون دیگر نمی دانم از صدای غنایی که هر روز از خانه تو بر می خیزد چه باید بکنم.

سخنان ابوبصیر به پایان رسید اما همسایه همچنان ساکت ایستاده بود، اثری از آن سرسختی و غرور همیشگی در سیمایش نبود، نگاهش آرام و غمگین می نمود، او سرانجام لب به سخن گشود و گفت:

ای همسایه! من مردی هستم که به گناهان خود گرفتارم، گناهانی که تو از آن آسوده ای و در عافیت می باشی، بیا و در حق من لطفی نموده، شرح احوالم را برای صاحب خود امام صادق(ع) باز گو نما، شاید که خداوند مرا نیز به وسیله او از این گرداب هولناک رهانیده و نجات بخشد.

ابابصیر کلام همسایه اش را شنید و دلش به درد آمد، او بیاد آورد که عادات ناپسند و ترک نشدنی، همچون بیماری و مرضی هستند که علاج آنها به دست طبیب ماهر و باتجربه امکان پذیر است.

سرانجام ابابصیر به سفر رفت و برای او فرصتی پیش آمد تا به محضر امام صادق (ع) مشرف شود، او حکایت همسایه اش را برای آن حضرت بازگو نموده و درخواست عاجزانه او را مطرح کرد.

امام صادق(ع)، آن ولی و امام برگزیده خداوند، عالم به اسرار درون انسان ها، طبیب دردهای لاعلاج، برای بیمار مبتلا به درد گناه نسخه ای نوشت و همراه ابابصیر نمود.

ابوبصیر به کوفه بازگشت و مردم دسته دسته برای دیدار او به خانه اش می آمدند. مرد همسایه نیز یکی از آنان بود. وقتی میهمانان بازگشتند و خانه خلوت شد، ابوبصیر او را به کناری کشید و به او گفت: امام صادق(ع) برای تو پیغامی فرستاده است.

مرد مشتاقانه پرسید: برایم بازگونما.

ابابصیر گفت امام فرمودند به تو بگویم:

جعفر بن محمد می گوید آنچه بر سر آن هستی واگذار، من نیز بهشت را از جانب خداوند برایت ضمانت می کنم.

با شنیدن پیام جانبخش امام اشک از دیدگان مرد جاری شد، نسخه طبیب حاذق کارساز و موثر افتاده و او با دم مسیحایی خویش غده چرکین گناه را جراحی نموده بود.

مرد مدام می گریست و می گفت ترا به خدا آیا این کلام مولایم است؟! او خود چنین فرموده؟!

و ابابصیر پی در پی سوگند می خورد و به او اطمینان می داد.

مرد با حال منقلب به خانه خود بازگشت. مدتها گذشت و روزی پیغامی به دست ابابصیر رسید که از او خواسته بود که به خانه همسایه برود. پس برخاست و به سراغ او رفت. به محض آنکه پای در اتاق همسایه نهاد، او را دید که برهنه کنجی نشسته! هنوز لب به سخن باز نکرده بود که او خود آغاز سخن کرد و گفت:

من هر آنچه اندوخته بودم، انفاق کردم و اکنون چنانم که می بینی.

ابوبصیر به سرعت از خانه بیرون آمده و پوشاک و وسایلی برای او تهیه کرد و برایش برد. همسایه، زندگی ساده ای پیش گرفته بود و ابابصیر نیز به زندگی خود مشغول بود تا اینکه دوباره پیغامی برایش آمد و مرد همسایه او را به نزد خود فراخواند.

چون به سراغش رفت وی را در بستر بیماری یافت، معالجه او به طول انجامید و اثری از بهبود حاصل نشد، سرانجام به حال احتضار افتاد، لحظاتی پیش از مرگ بیهوش شد و چون بهوش آمد چنین گفت:

ای ابابصیر! صاحبت به قول خود وفا کرد.

آنگاه جان داد و از دنیا رفت.

آن سال ابا بصیر به حج رفت و پس از آن به دیدار امام زمانش شتافت، چون به منزل مولایش رسید پیش از آنکه پای در اتاق بگذارد، امام فرمود:

ای ابابصیر! ما برای رفیقت به قول خود وفا کردیم.

اشک بر گونه ابابصیر جاری شد و با خود زمزمه کرد:

چگونه چنین نباشد، مگر نه آنکه امام، پدری مهربان و طبیبی حاذق برای رنج ها و آلام انسان هاست؟!

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.