نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

مُهر آتشین

کاروانیان پس از سه روز توقف، اکنون بار و بنه خود را جمع می کردند تا مجددا به راه خود ادامه دهند.

ناگهان ابری غلیظ و سیاه در آسمان صاف و روشن پدیدار گشت. سپس صاعقه ای سهمگین و کوبنده پرده گوش ها را به لرزده درآورد و چشم ها با ترس و دلهره به آسمان دوخته شد. یعنی چه خبر شده؟! چرا آسمان صاف و آفتابی به یکباره چنین تیره و تار شد؟!



بین کاروانیان همهمه ای در گرفت. یکی فریاد زد:

  • علامت عذاب!

  • دعایش چه زود مستجاب شد!

  • واقعا هنوز کلامش تمام نشده بود که آسمان چنین سیاه شد.

یکی دیگر از کاروانیان در حالی که به جلو می شتابد فریاد زنان می پرسد:

  • کدام دعا؟! چه کسی دعا کرد؟!

  • حارث فهری! مگر ندیدی؟!

حالا دیگر بقیه کاروانیان که دورتر اطراق کرده بودند نیز به این سمت می دوند تا از ماوقع بی خبر نمانند.

  • مگر حارث فهری چه می خواست؟!

  • او لحظاتی پیش همراه دوازده نفر از یارانش نزد پیامبر(ص) آمد تا درباره خطبه ای که سه روز پیش ایراد فرموده بود سوالاتی از آن حضرت بپرسند. او گفت: ای محمد! سه سوال از تو دارم که باید پاسخ آن را همین حالا بدهی. بگو آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگار مطرح کردی و یا از پیش خودت؟! آیا اینکه نماز و زکات و حج و جهاد را واجب نمودی از جانب پروردگار آوردی و یا از نظر خودت بود؟! و نیز اینکه گفتی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» از طرف خداوند گفتی یا از جانب خودت؟!

  • عجب کینه ای نسبت به علی(ع) دارد؟!

  • پس او قلبا از جانشینی علی(ع) راضی نیست!

  • چرا مگر علی(ع) با او چه کرده؟!

  • واقعا بعد از آنهمه زحماتی که علی(ع) برای پیشرفت اسلام کشید؟!

  • ساکت باشید بگذارید ببینم سرانجام چه شد؟! مگر نمی بینید هوا چقدر سیاه و تاریک شده!

  • خلاصه پیامبر در پاسخ هر سه سوال او فقط یک جمله فرمود: خداوند به من وحی کرده و واسطه ی بین من و او جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدایم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم.

هنوز جمله پیامبر تمام نشده بود که این حارث دستانش را رو به آسمان بالا برد و با خشم گفت: «خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر ما بفرست

یکی دیگر از حاضران جلو دویده و با عجله می گوید: هنوز چند لحظه از نفرین او نگذشته. به آسمان نگاه کنید. چیزی در لابلای ابرها به چشم می خورد.

  • آن یک گلوله آتشین است.

  • درست بالای سر حارث است. او دارد با همراهانش از اینجا دور می شود.

تمام جمعیت حاضر در غدیر یک جا جمع شده و با چشمانی گشاده و دهانی باز به آسمان می نگرند. زبان ها خشکیده و لرزه بر اندام ها افتاده. گلوله سرخ فام همچون مُهری آتشین با صدایی وحشتناک در یک لحظه به سر حادث اصابت نموده و فرق او را شکافته و همراهان او نیز در میان شعله آتش سوختند...

ابرهای سیاه دوباره کنار رفته و خورشید همچنان در سینه آسمان می درخشد و مردم در سکوتی التهاب آمیز به خاکستری می نگرند که تنها نشان از وجود انسانی است که حالا دیگر وجود ندارد.

روزها گذشت و کاروانیان غدیر به سرزمین های خود بازگشتند و همه آنها ضمن روایت واقعه غدیر و سفارش های پیامبر از مهری آتشین یاد می کردند که حقانیت آن را تایید می نمود.

(بحار الانوار ج۳۷ ص۱۳۶ و ۱۶۲و ۱۶۷)

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.