نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام
image

بسم الله الرحمن الرحیم

این تاریخ را به خاطر بسپارید



بازار کوفه

در بازار کوفه مردم سراغ شامیان را می گیرند. هر تاجری که از سمت دمشق آمده در اطرافش جمع شده و از اوضاع و احوال شام و معاویه پرس و جو می کنند.

حسن ازدی: برادر شامی چه خبر؟

بازرگان: می خواستی چه خبر باشد؟! شام است و حکومت معاویه، ما پیروان علی از ترس جرأت جنبیدن نداریم.

  • این را که می دانم این روزها حادثه ای، اتفاقی برای معاویه رخ نداده؟! مثلا همین دوسه روز اخیر؟!

  • آری! اما چرا چنین زیرکانه سوال می کنی مگر از چیزی خبر داری؟!

  • آری! مولایمان أمیرالمونین نشانه ای داده که برایت باز خواهم گفت، لیک قبل از آن می خواهم از ماجرای قصر معاویه با خبر شوم.

  • پس گوش کن تا برایت حکایت نمایم... .

شام

انتهای تالار، معاویه بن ابی سفیان با تکبر و نخوت بر تخت حکومت تکیه زده و سرداران جنگی خویش رابرای گزارش احضار نموده است:

- بگو ای سردار چه کردید و به کجا رسیدید؟

- چه انتظار داشتی یا امیر! جز پیروزی و شادکامی! ما یکباره به شهر «انبار» یورش برده و مرد و زن و کودک و پیر و جوان را از دم تیغ گذراندیم، خانه هایشان را غارت نموده و اموالشان را خدمت تو آوردیم، فردا نیز به «هیبت» حمله کرده و آنجا را زیر و زبر خواهیم ساخت… .

- با لشکر علی چه کردید؟

- لشکر علی؟! همانگونه که فرمان دادی سرداران سپاهش را بعضی به سکه های زر خریده و بعضی را به وعده و وعید فریفته و تاراندیم و مشتی سرباز ترسو باقی مانده بودند که آنان نیز در حین رزم به سادگی میدان را رها کرده و گریختند.

- آفرین بر شما ای امیران و سپه سالاران لشکر! من بارها به شما گفته ام و باز هم می گویم نگذارید کسی دراطراف علی باقی بماند، به هر ترفند و حیله ای که هست سپاهش را متفرق کنید، فرماندهانش را زر و سیم بخشید و مردان جنگینش را به تهدید و ارعاب برانید، یقین داشته باشید که علی همواره به عهد و پیمان حبیبش محمد پایبند بوده و به سفارش وی عمل می نمایند لذا مادام که یار و یاوری در پیرامون خود نیابد از این که با جنگیدن جان خود و شیعیانش را به خطر اندازد، پرهیزد خواهد کرد.

آری این تدبیر من است و بی شک در عرب مردی زیرک تر و هوشیارتر از من نیست تا زمانی که به آنچه به شما می آموزم گردن نهید بر سپاه علی پیروزی خواهید گشت... .

معاویه همچنان سرمست از پیروزی به رجز خوانی و خودستایی سرگرم بود که ناگه خطی از نور به سرعت وارد شده، به شدت چون لگدی سهمگین، به سینه اش اصابت نموده و وی را از تخت فرو افکند؛ معاویه با صورت به زمین افتاده و فریاد زد: یاامیرالمومنین مهلت چه شد؟!! او تقلا می کرد و خادمان بهت زده در جستجوی سربازان دشمن همه جا را گشته و هر سو را وارسی می کردند، حاضران از تماشای دست و پا زدن مضحک او به خنده افتادند آن روز جریان معاویه و مفتضح گشتنش نُقل مجالس گردیده و در شام کسی نماند که این حکایت عجیب را نشنیده باشد.

* * *

  • ای برادر شامی! به راستی این حادثه عجیب در چه تاریخی اتفاق افتاد؟

  • ای برادر کوفی! بگو چرا از تاریخ اتفاق می پرسی مگر فرقی می کند کی رخ داده باشد؟

  • آری! این خود، راز ماجراست، اکنون برایت همه ی داستان آن را باز خواهم گفت بی کم و کاست! آن روز ما همگی در مسجد کوفه نشسته بودیم و مولایمان امیرالمومنین علیه السلام بر فراز منبر خطبه می خواند که... .

مسجد کوفه

مردی سراسیمه و فریاد زنان به صحن مسجد می دود: یا علی یا امیرالمومنین به دادمان برس، لشکر معاویه به شهر ما هجوم آورده و مردم را غارت نموده ...

  • علی علیه السلام: آری! هم اینک همه چیز را از این جا می بینم، لشکریان به خانه ها حمله کرده و به کودک و زن و پیر و جوان رحم نکرده و همه را به خاک و خون می کشند.

  • وای برما یا علی! واقعا تو این قدرت را داری که از اینجا همه اتفاقات جهان را ببینی و با این حال قادر نیستی و ناتوانی از این که معاویه را به تیر غیب دچار ساخته و شرش را از سرما کم نمایی؟

  • علی علیه السلام: چه می گویی ای مرد؟! من ناتوان باشم از نابود کردن معاویه؟! من اگر که اراده کنم می توانم از همینجا ضربه ای برسینه اش زده و او را از تخت واژگون و خار و ذلیلش سازم همین گونه که می بینید... .

    در این هنگام آن بزرگوار پای مبارک خود را به شدت به جلو حرکت داد و در همان حال تاکید کرد: این تاریخ را حتما به خاطر بسپارید.

    یکباره ردّی از نور به سرعت برق از مسجد خارج شد و به همان شتاب برگشت و علی علیه السلام ادامه داد: لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ لیک باید صبر کنیم تا کارها از مسیر طبیعی خویش انجام گرفته و حقایق آشکار و حجت ها تمام گردد… .

مردم آن روز شگفت زده از پای منبر برخاسته و تنها به این می اندیشیدند کاش هم اکنون کسی از شام خبر آورد که در این لحظه در قصر معاویه چه گذشته و چه بر سر پسر ابوسفیان آمده.

(برگرفته از ارشاد القلوب-ترجمه سلگى/ ج‏2/ ص 128)

* * *

آیا حجت زمان و امیر دوران مهدی صاحب الزمان (ع) فرزند همان امیرالمومنین علی علیه السلام نیست؟!

آیا در شجاعت و جسارت و دلاوری شباهت به پدران گرامی خویش ندارد؟!

آیا همچون آن بزرگواران دلسوز و خیرخواه و رئوف نمی باشد؟!

آیا از قدرت ولایت بهره مند نبوده و بر قوانین طبیعت چیره نیست؟!

در این صورت می تواند در چشم برهم زدنی گردنکشان جهان و دشمنان حق را از اریکه قدرت به زیر افکند و بساط باطل را درهم پیچد زمامداران متکبر و زیاده طلب را خوار و ذلیل کرده و مضحکه عالم سازد.

پس چرا چنین نمی کند؟!

آری او نیز صبر می کند تا قضای الهی انجام پذیرفته و چرخ گردون آن سان که مصلحت آفریدگار حکیم است بچرخد تا:

امتحان شوندگان امتحان گردند.

حاکمان مفسد و دولتمردان استکبار جهانی جولان خود را داده باشند.

دشمنان اهل بیت علیهم السلام طینت های خویش را آشکار سازند.

و شیعیان در فرصت های گوناگون و مجال های بی شمار غیبت به تقویت ایمان و آمادگی معنوی دستیابند.

سرانجام جهان مشتاقانه و قدرشناسانه از قدوم یگانه عدل گستر حقیقی خویش استقبال نماید.



کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.