نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

مغبون


اینان به کدامین سو چنین شتابان می تازند؟

از چه می گریزند؟

چه چیز را پشت سر رها می کنند؟

...

آیا ممکن است تشنه ای، بر کنار چشمه ساری زلال نشسته، تشنه کام برخیزید؟

آیا می شود عاشقی، شیدای حقیقت، کام ناگرفته، حجله گاه وصال سعادت را ترک گوید؟

آیا می تواند گرسنه ای بر خوان کرم نشسته، بی آنکه دست نیاز پیش برده و سهمی برگیرد، برخاسته و راه خویش پیش گیرد؟



چگونه می توان پس از لمس گرمای آغوش پر مهر امام زمانی، او را رها نموده و بحال خود تنها گذارند؟

آری چنین بوده و خواهد بود.


آن روز در کربلا،در کشاکش پیکار میان حق و باطل،عرصه بروز و ظهور حقیقت و ثمر دادن درخت ایمان...

عده ای دست از یاری امام زمانشان برداشته و کربلا را ترک گفتند.

درواقع اینان بعد از آنکه خداوند فرصت هم نشینی با امام خود را به آنها داد و حساسیت زمان را نیز به چشم خود دیده و فریاد یاری طلبی آن بزرگوار را شنیدند، او را رها نموده و یاریش نکردند.

به راستی چرا چنین شد؟

مگر در قرآن چنین نخوانده بودند که:

«بگو ای مردم، شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود را و اموالی که جمع آورده اید و مال التجاره ای که از کسادی آن بیمناکید و منازل عالیی که به آن دل خوش کرده اید را بیش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست می دارید،منتظر باشید تا امر نافذ خدا جاری گردد و خدا فاسقین و بدکاران را راهنمایی نخواهد کردتوبه ۲۴


به هر جهت در تاریخ از افرادی نام برده شده که تا آخرین لحظات در کنار امامشان ماندند،آنها رنج تشنگی، سوزش آفتاب، زخم شمشیرها و مشقت و خستگی صحنه پیکار را تحمل نمودند ولی در واپسین دقائق و لحظات سرنوشت ساز، قدمهایشان لغزید و در عاشورا، کربلا را ترک گفتند و بسوی دنیا و زیورهای آن کوچیدند.


ضحاک بن عبدالله مشرقی داستان خود را چنین نقل می کند:

کار جنگ بالا گرفته بود و صدای چکاچک شمشیرها با فریاد و همهمه جنگجویان به هم آمیخته بود.

من پیاده شمشیر می زدم و گاه دشمی را از پای در می آوردم و گاهی دستی را به ضربه ای به زمین می انداختم.

حسین (ع) هر بار به صدای بلند آفرینم می گفت و می فرمود:

خدا جزای خیرت دهد که از خاندان پیامبرت دفاع می کنی...

در میانه نبرد لحظه ای درنگ کردم، اوضاع میدان را بررسی نمودم، در هر گوشه بیابان بدن شهیدی بر خاک افتاده بود و تنها چند نفر باقی مانده بودند، دست از نبرد کشیدم و به سوی حسین(ع) رفتم و او را صدا زدم.

آن بزرگوار میدان را رها کرد و به سویم آمد و با رویی خوش دعایم نمود.

گفتم :آقای من آیا قرارمان یادتان هست؟

او فرمود: آری اگر می توانی خودت را نجات دهی ،برو!

من اکنون به سراغ اسبم می رفتم تا میدان جنگ را ترک گویم.

اولین دیدار با حسین(ع) را به یاد آوردم.آن روز او تازه به کربلا رسیده بود و من و مالک بن نضر به دیدار او شتافتیم.

حسین(ع) از ما استقبال کرد و خوشامد گفت.

ما آن روز او را بسیار نصیحت نموده و از جفاکاری و بی وفایی کوفیان سخن راندیم و گفتیم که همه مردم کوفه برای جنگ با شما آماده شده اند و بهتر است که شما تصمیم خود را بگیرید و او تنها فرمود: حسبی الله و نعم الوکیل.

چون به قصد وداع برخاستیم، او فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟

مالک بن نضر گفت: من مردی عیالوار و قرضدارم و من گفتم که من عیالی ندارم و آزادم و می توانم پیش روی تو بجنگم، لیکن به این شرط که هرگاه دفاع من دیگر برای شما سودی نداشت اجازه داشته باشم میدان نبرد را ترک گفته و پی کار خود بروم.

اکنون همان زمان بود. اصحاب و اهل بیت همه جنگیده و به خاک شهادت افتاده بودند به جز چند نفر کسی باقی نمانده بود و حالا دیگر دفاع من سودی برای امام نداشت،لشکر انبوه دشمن دیر یا زود او را درمیان می گرفت و به شهادت می رساند...

این چنین بود که ضحاک بن عبدالله مشرقی در روز عاشورا و در پیش روی امام زمانش، میدان نبرد حق و باطل را ترک و شادمان از اینکه از مرگ رهیده، راه خانه اش را پیش گرفت.

او نمی دانست و شاید ما نیز ندانیم، آنچه پشت سر می نهاد و می گریخت سعادت و نیکختی ابدی بود و آنچه نیاشامیده بر زمین ریخت، جام گوارای اطاعت و رضای امام زمانش، حضرت سید الشهداء امام حسین(ع) بود.


نفس المهموم

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.