عاشورا در شام!

در بحار است که یزید دستور داد منبری آماده کردند و مردی را مأمور به سخنرانی نمودند تا از علی (ع) و حسین (ع) بدگویی نماید.آن مرد بالای منبر رفت و خدا را حمد وستایش کرد و از علی (ع) و حسین (ع) بسیار بدگویی نمود و در مدح معاویه و یزید لعن الله علیهم بسیار سخن گفت تا آنکه علی بن الحسین (ع) بر او بانگ زد و گفت: وای بر تو ای خطیب که رضایت خلق را به ناخشنودی خالق خریدی پس جایگاه تو در دوزخ است.سپس رو به یزیدکرد و گفت اجازه بده من هم سخن بگویم که خداپسند باشد.

یزید ابتدا قبول نکرد لیکن مردم به او گفتند بگذار بالای منبر برود شاید ما از او چیزی بشنویم. یزید گفت اگر او بر فراز منبر رود آل ابی سفیان را رسوا کند و به زیر آید. گفتند این جوان بیماری بیش نیست گفت: این خاندان علم را از کودکی با شیر مکیده اند.بالاخره آن حضرت از منبر بالا رفت و سپس حمد و ستایش خداوند و رسولش(ص) خطبه ای خواند که دیده ها گریان و دلها لرزان شد.

او فرمود:

«ای مردم به ما شش صفت داده شده: علم و بردباری و جوانمردی و فصاحت و شجاعت و دوستی در دل مومنان از ماست و هفت فضیلت به ما عنایت گشته و آن اینکه پیامبر بزرگوار (ص) از ماست، صدیق اعظم علی مرتضی(ع) از ماست، جعفر طیار که با دو بال در بهشت همراه ملائک پرواز می کند از ماست، حمزه شیر خدا و رسول الله (ص) از ماست دو سبط این امت و دو سرور جوانان اهل بهشت حسن و حسین (ع) از ماست، هر که مرا می شناسد که می شناسد، هر که نمی شناسد من او را با حسب و نسب خود آشنا می کنم.

ای مردم! منم فرزند مکه و منا، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آنکس که حجرالاسود را بلند کرد، منم فرزند بهترین کسی که ردا بر تن نمود، منم فرزند آنکس که شبانه او را تا مسجد الاقصی بردند و به سدرة المنتهی رساندند، منم فرزند آنکس که به حق نزدیک شد، من فرزند آن کسی هستم که به او وحی می کند رب جلیل، من فرزند حسین شهید کربلا هستم، من فرزند شجره طوبی هستم، منم پسر آنکس که در خاک و خون غلطید، منم فرزند آنکسی که جنیان بر او سوگواری نمودند، منم فرزند آنکس که پرندگان آسمان بر او گریستند.»

سخن چون به اینجا رسید، شیون و ناله مردم بلند شد.

یزید لعن الله علیه که از آشوب می ترسید فریاد زد: موذن اذان بگو.

موذن برخاست و گفت:

الله اکبر!

امام سجاد(ع) فرمود: آری خداوند برتر و گرامی تر است.

- اشهد ان لا اله الا الله!

فرمود: من نیز گواهی می دهم که پروردگاری جز او نیست.

- اشهد ان محمد رسول الله(ص)!

فرمود: ای یزید این رسول کریم جد توست یا جد من؟ اگر بگویی جد توست که دروغ گفته و کافر شده ای، اگر بگویی جد من است پس چرا پدرم را کشتی و خاندان او را به اسارت گرفتی؟

یزید ملعون پاسخی نداشت،

...پس به نماز ایستاد.