نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

چهل منزل تا میقات

با کاروان نور

منزل بیست و نهم

کاروان همچنان به سمت مقصد راه می پیماید و کاروانیان با پشت سر نهادن دامنه ها و کوچه باغ ها به حاشیه روستایی، رسیده ان.د با صلاحدید همسفران ، بنا شده از داخل روستا ادامه مسیر داده شود، تا افراد ضمن توقف کوتاه استراحتی داشته باشند. لذا راه خود را به سمت روستا کج کرده، هنوز وارد نشده چند ژاندرام، با لباس نظامی با شتاب از راه رسیدند. به یکی از همراهان ما اشاره کرد سپس لوله اسلحه خود را پشت او گذاشته و او را به جلو هل داده و با خود بردند.



او مدام فریاد می زد: با من چکار دارید و مرا به کجا می برید؟ ما نیز در حالی که از این حرکت جاخورده و حیرت کرده بودیم بی اختیار به دنبال آن روان شدیم و مرتب می پرسیم چه خبر شده او را کجا می برید؟

دهکده حالت خشـک و کویری داشت. کف آن پوشـیده از سنگلاخ هایی بود که حرکت را دشوار می ساخت. مأموران‌، همسفر ما را با همان وضع و به دفتر یک پایگاه نظامی برده و با او شروع به بحث نمودند ، چند سرباز هم جلو ما را گرفته مانع نزدیک شدن ما به اتاقک می شدند. پرسش های ما همچنان ادامه دارد:

مگر چه خبر شده ؟

او چکار کرده ؟

حتما او را با کسی اشتباه گرفته اند.

از پشت شیشه اتاق، همسفر نگون بخت خود را می بینم که مدام دستهای خود را بالا و پایین می برد و تکان می دهد و با هیجان از خود دفاع می کند مأموران نیز متقابلا با فریادی بلندت،ر او را امر به سکوت و تسلیم می کنند. به هر زحمتی هست خود را از دست نگهبان ها نجات داده به اتاق می رسانیم و از مأموران نظامی توضیح می خواهیم.

  • حدااقل به ما توضیح بدهید چه اتفاقی افتاده شاید اشتباهی رخ ...

یک پرونده را بلند کرده جلو ما می گیرند و همراه آن توضیحی که : ایشان تحت تعقیب هستند؛

  • به چه جرمی ؟

  • مجددا یک برگه لیست جرایم متهم جلو دیدگانمان گرفته می شود

  • مطمئن هستید اشتباه نشده ؟

  • اسم و مشخصاتشان روی برگه هست می توانید بخوانید .

  • اما ایشان همسفر ما هستند مسافر میقات !

مأمور نظامی در حالی که سعی می کند لحن خونسردی به خود بگیرد می گوید :

  • خوب باشد !

  • مسافر میقات ها! منظورم این است که یک چنین کسی نمی تواند مجرم باشد .

  • چرا که نه ! او برای آنکه خودش را مخفی کند جرائم خودش را از چشم مأموران مخفی نگه دارد ، بهترین راه را پیدا کرده است

  • اما او را از نزدیک می شناسیم مدت هاست که با هم سفر می کنیم او اصلا چنین آدمی نیست !

  • رد گم کردن ، ظاهر سازی ! فکر می کنید کار سختی باشد ؟

  • نه اما ما مطمئن هستیم او آدم بدی نیست.

  • در حضور شما نه ! ولی لیست جرایم چیز دیگری می گوید

  • خواهش می کنم که لااقل ...

  • ما مجبور نیستیم به شما توضیح بدهیم الان هم مأمورین مربوطه می آیند او را با خود می برند .

  • اما من ، اصلا مجرم نیستم من حتی به این چیزها فکر هم نمی کنم

یکی از مأمورین به سرعت از روی میز برگه ای را برداشته مقابل ما می گیرد ، یک عکس بزرگ با مشخصات کامل همسفرمان.

ما به یکدیگر نگاه می کنیم .

  • پس او؟

  • واقعاً !

  • پس او تمام این مدت خودش را میان ما پنهان کرده بود؟

  • می خواسته با استفاده از همراهی ما رد گم کنه!

  • باید خجالت بکشی!

    و او سر پایین انداخته زبانش قفل شده و قطرات عرق از پیشانیش جاریست. می خواهد لب بگشاید و چیزی بگوید اما نمی تواند. تنها قطرات اشک بر گونه اش جاری شده و ما هنوز با نفرت به او می نگریم.

  • چطور توانست این سفر مقدس را با حضور خودش لوث کند. و از نام مولای ما برای پوشاندن ننگ جرائمش استفاده کند.

    این گفتگوها همچنان بین ما جریان دارد. که ناگهان اتومبیلی آخرین مدل جلو در پادگان توقف می کند. چند نفر خارج شده در اتومبیل را باز می کنند. مردی بلند بالا و با ابهت از آن خارج می شود. با دیدن او ماموران نظامی به حالت خبردار می ایستند. حالا او به سمت دفتر پادگان می آید. و ما بی اختیار چند قدم عقب رفته راه را باز می کنیم. نفس در سینه همسفر مجرم ما حبس شده، با رسیدن مرد که مشخص است مقام عالیرتبه ی پادگان است ماموران بی اختیار دست دراز کرده پرونده را به سمت او می گیرند. و همسفر ما را نشان می دهند. و می گویند: خودش است.

مرد با جدیت دست دراز کرده ، پوشه را گرفته و باز می کند و با دقت اوراق داخل آن را می خواند بعد نگاهی تند وجدی به همسفر ما انداخته و دوباره به پوشه نگاه می کند او هم در نهایت پریشانی، سر به زیر انداخته است ، اما می شد حالش را حدس زد. از یک طرف اینکه ، پروانه اش در حضور همسفرانی که تا به امروز با احترام به او نگریسته اند گشوده شده شرمگین و خجالت زده است از طرفی از اینکه در محضر بازرسی جدی و با صلاحیت ایستاده و هر آن دستور به زندان افکندنش صادر می شود دچار وحشت است .

زمان به کندی می گذرد، نفس ها در سینه حبس شده ، مقام عالیرتبه دست به سمت تلفن دراز کرده و شماره می گیرد، و ما می شنویم که راجع به همسفر ما صحبت می کند.

  • بله خودش است عکس در مشخصات با هم تطبیق می کنند اما ... درست شما هم حق دارید حرفی نیست ، تشریف بیاورید ... او گوشی را می گذارد و حالا ما می دانیم که باید همچنان بمانیم گرچه زمان به کندی می گذرد اما بالاخره صدای نزدیک شدن چند اتومبیل به گوش می رسد. اتومبیل ها توقف می کنند و افرادی پیاده و به انتظار می ایستند اتومبیل با شکوهی از راه می رسد چند نفر جلو رفته در آن را باز می کنند مردی باوقار و نورانی از آن پیاده می شود همه به او ادای احترام می کنند مرد با قدم های بلند جلو می آید و در چند متری جمع توقف می کند. همسفر ما با دیدن او از شرمندگی دست وپایش را گم می کند. تو گویی آرزو دارد خود را در جایی پنهان نماید. به هر حال از رفتار او می شود فهمید به نوعی با یکدیگر آشنا هستند. مقام عالیرتبه با آن شخصیت والا مقام مدتی گفتگو می کنند و ما تنها کلماتی از آن صحبتها را می شنویم .

... کاملا می شناسم ... خیلی هم بد نیست ... لیاقت ...

خیلی زودتر از آنچه ما تصور کنیم دستور نهایی صادر می شود

  • آزادش کنید

  • ایشان می فرمایند آزادش کنید

برای همه ی ما لحظه دلنشینی بود اما برای دوست همسفرمان بی شک آب گوارایی بود که در صحرای برهوت در اوج تشنگی به او داده باشند ...

حالا کاروان فرسنگ ها از پادگان نظامی دور شده اما گفتگوهای ما همچنان ادامه دارد

  • عجب به موقع شفاعت کرد !

  • انگار داشت می گفت : لیاقتش رو داره ، خیلی هم بد نیست !

  • ناقلا عجب آشنای حسابی داشتی ها

واقعا شفاعت یعنی همین، به همین زیبایی ! تو توی صحرای قیامت وسط یک مشت مأمور بازرس الهی گیر افتاده ای از این طرف گناهان انکار ناپذیرت و آبرو ریزی جلو آشناها، از اون طرف هم شفیعان دار بقا ! شفاعت مقبوله

  • البته نباید از یاد ببریم که شفاعت در قیامت مسئله ایست که با ولایت و اطاعت این دنیا کاملا مرتبط می باشد من روایتی از پیامبر (ص) خوانده ام که فرموده بودند : چهار گروهند که من پیامبر شفیع آنانم ، جمعی که ذریه مرا گرامی بدارند – کسانی که حوائج آنان را برآورند – گروهی که به هنگام اضطرار سعی در امور آنها و رفع گرفتاریشان بنمایند – کسانی که با دل و زبان ذریه مرا دوست بدارند . (جامعه در حرم ص ۴۵۸)

  • البته در آن روز حق شفاعت تنها مختص به ائمه (ع) و کسانی که خدا اجازه دهد هست . در قرآن کریم هم آمده هیچ شفیعی نیست مگر بعد از اذن پروردگار (یونس /۳)

  • بعضی از مخالفین شیعه ادعا می کنند که شفاعت شرک است حال آنکه ترمذی از علمای اهل سنت در کشف الارتباب ص ۲۶۱ آورده : انس گفته از پیامبر(ص) مسألت نمودم که برای من در قیامت شفاعت کند و ایشان فرمودند : خواهم کرد.

  • به کوری چشم دشمنان امام صادق (ع) چنین وعده ای داده اند :

سوگند به خدا هر آینه شفاعت می کنیم ، نسبت به گناهکاران از شیعیانمان تا آنجا که وقتی دشمنان ما مشاهده کردند بگویند : ما امروز شفیعی نداریم .(تفسیر قمی ج۲ ص ۱۲۳)

  • امام باقر (ع) هم ضمن روایت بلندی فرموده اند: خطاب می رسد دختر حبیب من، برگرد و بنگر هر کس در دلش محبت تو یا دوستی یکی از فرزندان تو یافت می شود دست او را گرفته به بهشت ببر. به خدا قسم آن روز حضرت زهرا (س) شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر انتخاب می کند ، آنگونه که پرنده دانه ی خود را از بد جدا کرده بر می چیند !

  • در زیارت جامعه کبیره هم عبارتهایی راجع به شفاعت وجود دارد مثل مستشفع الی الله عزوجل بکم – رزقنی شفاعتکم – شفاعة المقبوله ...

    کاروانیان همچنان درباره واژه شفاعت در جامعه کبیره بحث و گفتگو کرده و در همان حال به سفر خود ادامه می دهند. سفری در زمان

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.