نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

چهل منزل تا میقات

با کاروان نور

منزل سی و ششم


کاروان اینک اولین روز از سفر دریایی خود را آغاز می کند، کاروانیان بعد از نماز صبح به کنار دریا آمده و طلوع خورشید را به تماشا نشسته اند، سطح دریا چون گهواره ای به آرامی موج بر می دارد و مرغان دریایی در آسمان جولان می دهند. نسیم، رایحه مخصوصی را از دریا به ساحل می آورد، یکی از همسفرانشتابان از راه رسیده و اعلان می کند: می گویند آماده باشید تا چند دقیقه دیگر سوار کشتی بشویم.

اشتیاق سفر با کشتی از یک سو و اندوه دل کندن از بندر و زیبایی های خاص آن در درونمان به هم آمیخته، ناگزیر وسایل خود را برداشته و وارد اسکله می شویم...



اینک همه در محل خود استقرار یافته اند و کشتی به آرامی حرکت کرده و بر سطح آب سر می خورد و پیش می رود، به تدریج همچون پرنده ای که در آسمان بال بگشاید و اوج بگیرد، بر سرعت خود می افزاید، صدای موزون برخورد آب با دیوارهای کشتی مرا به سمت خود می کشاند، از جا بلند شده و قدم زنان به سطح عرشه می روم و به دریا می نگرم، گریز امواج از مقابل کشتی و راه باز کردن آب برای آن منظره زیبایی پدید آورده است، آن دور دست ها خیره می شوم ، گه گاه کشتی و یا قایق کوچکی از مقابل دیدگانمان می گذرد، ماهی ها رقص کنان به سطح دریا آمده و دوباره در آب ناپدید می شوند، رد پرواز پرندگان را تا ابی آسمان دنبال می کنم، ابرهای سپید قطعه قطعه هر گوشه ای از آسمان را زینت بخشیده اند، از اینجا هنوز شبهی از ساحل پیداست، پرندگان به آوای غریبی صفیر می کشند، تو گویی پیامی را مدام در گوش جهانیان تکرار می کنند...

کشتی تکان شدیدی می خورد و من ناخودآگاه چشم از آسمان بر می گیرم و به اطرافم نگاه می کنم، من تنها هستم، پس دوستانم کجا هستند؟ به سرعت به درون کابین برمی گردم و صدای ملاحی را که با آب و تاب مطلبی را تعریف می کند را می شنوم و همسفرانم را می بینم که لبخند برلب و سراپا گوش، محو سرگذشتی شده اند که ملاح پیر به زبان شیرین محلی تعریف می کند...

  • ...آره خلاصه مرتب «نور رستگاری» می زدند، فهمیدیم که اتفاقی افتاده و جان اونها در خطره، باید بریم و نجاتشون بدیم...”

من که تازه از گرد راه رسیده بودم با تعجب پرسیدم نور رستگاری؟!! نور رستگاری چیه دیگه؟ ملاح پیر و همه همسفران بر می گردند و به من نگاه می کنند، او کمی مکث می کند و می گوید : این یه علامته که هر کشتی که در خطر قرار بگیره، یه منور رنگی، یا مشعلی چراغی چیزی روشن می کنه تا به بقیه کشتی ها بفهمونه که درخطرافتاده، به این نورمی گن «نور رستگاری!»...حالا متوجه شدی نور رستگاری یعنی چی بابا جون؟...آهای کجایی؟!... توی باغ نیستی؟!...چرا ساکتی؟!... بهتت زده؟!

  • چه جالب، نور رستگاری!!

  • چی شد؟! بهوش اومدی؟!

  • چی؟! نه یاد یه مطلب افتادم یوهو فکرم رفت اونجا!

  • یاد چی افتادی؟!

  • یاد فوز! فوزاً عظیما!

  • حالا چرا یاد فوزاًعظیما افتادی؟! اون به این چه ربطی داشت؟

  • برای اینکه این دو مسئله خیلی شبیه هم هستند، یک مشعل را در نظر بگیرید که با نور خودش زمینه نجات حمل کننده اش را فراهم می کند،«فوز» در لغت به معنای «رستگاری» هست، در روایت داریم که امام صادق(ع) فرموده اند : هر کس فرمان خدا و رسول او(ص) را در مورد ولایت علی(ع) و ائمه بعد از ایشان اطاعت نماید به رستگاری رسیده آن هم رستگاری عظیم در واقع ولایت ائمه اطهار(ع) برای مردم، کارهمان مشعل را انجام می دهد و در صحرای محشردرآن گیرو دار و هول و اضطراب با در دست داشتن این مشعل، مولا و صاحب خود را خبردار کرده و به یاری می طلبند و سرانجام هم، در پناه آن بزرگواران از مهلکه سر سلامت به در برده و پیروزی «فوزعظیم» دست می یابند.

  • چه جالب! این حسن سلیقه شما در انتخاب این تشبیه مناسب و زیبا جای ستایش و قدردانی دارد، اتفاقا من هم به یاد آیه ای در قرآن کریم افتادم که خداوند می فرماید : «این روز قیامت، روزی است که صادقان از راستی خود بهره مند می شوند برای آنها بهشت هایی است که در زیر درختانش نهرها جاریست و در آن همیشه متنعم خواهند بود و خداوند از آنها خشنود است و آنها هم از خدا خشنود می باشند و پیروزی و سعادت بزرگ(فوز عظیم) همین است (مائده آیه ۱۱۹) در ذیل آیه کریمه از امام باقر(ع) روایت مفصلی نقل شده که تصویر کاملی از قیامت را ترسیم می کند، صحرای قیامت پیش روی ما گسترده است مردگان همه زنده شده، گروه گروه وارد عرصه می شوند تا به حساب آنها رسیدگی شود. استیلا و احاطه خداوند را همه در نهایت شدت و غلبه احساس می نمایند در همین حال صدایی در صحرا می پیچید ندا کننده ای با بانگی رسا نام پیامبر (ص) را بر زبان می آورد : محمد بن عبدالله نبی قرشی! پیامبر (ص) با عزت و شوکت وارد شده در سمت راست عرش پروردگار می ایستد، دوباره صدا می زنند علی ابن ابیطالب! این بار علی(ع) با ابهت تمام وارد شده و در سمت چپ عرش می ایستد، برای بار سوم با همان لحن ندا می دهند : امت محمد (ص)! و مسلمانان در صفوف منظم قدم برداشته و سمت چپ علی(ع) می ایستند سپس نام پیامبران الهی را یک به یک برده و سپس امت آنها را نیز صدا زده و همگی حاضر شده و در طرف چپ عرش به صف می ایستند. سپس صدا می زنند قلم ! قلم که به شکل انسانی تجسم یافته است با قدم هایی سنگین مقابل عرش الهی آمده خبردار می ایستد، ازجانب خداوند ندا می رسد : آیا آنچه را به تو وحی و الهام نمودی نوشتی؟ قلم در نهایت ادب و فروتنی پاسخ می دهد : آری ای پروردگار، تو می دانی که من هر آنچه به من وحی فرموده بودی در لوح نوشتم.

    خداوند : آیا برای این سخن خود شاهدی نیز داری؟

    قلم : خداوندا! آیا غیر از ذات مقدس تو کسی بر اسرار جهان اطلاع یافته است تا من او را به عنوان شاهد معرفی کنم؟

    خداوند : اینک تو با این حجت و بیان خود رستگار گشتی.

    پس آنگاه ندایی دیگر در صحرای محشر پیچیده و نام دیگری را صدا می زند : لوح! لوح نیز به شکل انسانی برازنده آرام و با متانت قدم برداشت و در کنار قلم توقف می کند.

    خداوند : ای لوح! بگو ببینم آیا قلم آنچه را که به او وحی و الهام شده بود بر تو نوشت؟

    لوح : آری ای پروردگار و من همه آنها را به اسرافیل رسانیدم. اسرافیل بیاید، اسرافیل نیز در چهره جوانی با وقار و متین پیش آمده و در کنار لوح و قلم می ایستد .

    خداوند : بگو بدانم ای اسرافیل آیا لوح آنچه بر آن نوشته شده بود به تو رسانید؟

    اسرافیل: آری ای پروردگارعالمیان رسانید و من آن را به جبرئیل سپردم. باز صدایی در محشر طنین انداز می شود : جبرئیل! و این بار جبرئیل با شکوه و ابهت گام برداشته و در کنار اسرافیل می ایستد.

    خداوند : ای جبرئیل آیا اسرافیل آنچه را باید به تو می رسانید، رسانده است؟

    جبرئیل : آری پروردگار من وهمه ی آنها را به سوی پیغمبرانت بردم و همه دستورات تو را بی کم و کاست به پیامبران یکی بعد از دیگری ابلاغ نمودم و آخرین آنان محمد بن عبدالله عربی قرشی حبیب و دوست تو بود که من حکمت و علم و کسب آسمانی را به وی رسانیدم.

    امام باقر(ع) ادامه می دهند که اولین کس از فرزندان آدم که برای سؤال و جواب دعوت می شود محمد بن عبدالله (ص) است که خداوند به او پاداش عطا می فرماید. در آن روز در محضر کبریایی پروردگار هیچ کس مقرب تر و نزدیک تر از او نیست و خداوند می فرماید :ای محمد آیا جبرئیل هر آنچه بدو وحی گردیده بود به تو رسانید؟ و کتاب حکمت و دانشی را که برای تو فرستاده بودم برایت آورد؟

    پیامبر (ص): بلی ای پروردگار!

    خداوند : گواه تو بر این مدعا کیست؟

    پیامبر (ص): خودت ای ذات مقدس و فرشتگان و نیکوکاران امتم همه گواه و شاهدند که من هر آنچه به من وحی شده بود به امت ابلاغ نمودم و رسالت خود را ادا نمودم و البته گواهی خودت کافی است .

    در این وقت فرشتگان را یک به یک نام برده و هر یک حاضر شده و شهادت می دهند. سپس امت را صدا می زنند و آنها نیز آمده و تک تک گواهی می دهند.

    خداوند: ای محمد آیا در میان امت خود کسی را تعیین نمودی تا پس از خودت حکمت و دانش را زنده نگاه داشته و قرآن و کتاب تفسیر را بیان کند تا مردم هنگام بروز اختلاف در احکام دین به او مراجعه کنند و آن شخص حجت و جانشین من بر روی زمین باشد؟

    پیامبر(ص) : بلی ای پروردگار! من در همان زمان حیاتم علی ابن ابیطالب(ع) برادر و وزیر وصی و بهترین امتم را برای جانشینی و خلافت خود نصب نمودم و امت را به اطاعت و فرمان برداری ملزم ساختم و از آنها برای او بیعت گرفتم و ایشان نیز عهد نمودند که او را پیشوا و مقتدای خود بدانند.

    در این هنگام مجدد در صحنه قیامت ندا در می دهند و علی(ع) را می خوانند.

    خداوند : یا علی (ع) ! آیا محمد (ص) درباره تو به امت وصیت نمود و برای جانشینی و خلافت تو از آنها عهد و میثاق گرفت؟ آیا تو را در زمین نشانه حیات خود و هدایت مردم قرارداد و آیا تو برای آن مقام، ایستادگی و استقامت ورزیدی؟

    علی(ع) : بلی ای پروردگار من، محمد (ص) و الله مرا جانشین خود قرار داده و در همان زمان حیات خویش مرا به خلافت نصب فرمود لیکن همین که روح او را به سوی خود بالا بردی، امت منکر خلافت من شده و مکرر خدعه آغاز نمودند و مرا پیروی و اطاعت نکرد و کسی که پایین تر از من بود را بر من مقدم داشتند و سخنانم را نشنیده گرفته و اطاعت و فرمانبرداری نکردند تا جایی که ناگزیر به جنگ و جهاد شدم و سرانجام در همین راه کشته شدم.

    خداوند : و تو آیا پس از خود حجت و خلیفه ای در میان امت تعیین نمودی تا راهنمای بندگان بر زمین بوده و آنان را به سوی دین من هدایت رهبری کنند؟

    علی(ع) : بلی ای پروردگار من، حسن فرزندم را که فرزند دختر پیامبرت بود و در میان امت را به جای نهادم.

    آنگاه امامان را یک به یک فراخوانده و همین سوال را از همه آنها می پرسند، پس هرکدام حجت و دلیل خود را عرضه می کنند و خداوند از آنان نیز همچون پیامبر(ص)دلیلشان را می پذیرد و می فرماید این روزی است که سخنان و گفتار راستگویان به حال آنان نفع می دهد.

  • در همین زیارت جامعه کبیره هم فرازی داریم با این عبارت که «فاز من تمسک بکم» کسی که به شما تمسک نماید و شما را رها نکند رستگار می شود. و یا در فرازی دیگر از همین زیارت می خوانیم «و فاز الفائزون بولایتکم» یعنی رستگاران به ولایت شماست که رستگارشدند.

  • جالبه! من هم در زیارت مخصوص امام حسین(ع) خطاب به اصحاب و شهدای کربلا این عبارت را دیده ام که می گوییم «السلام علیکم یا انصارالله و انصار رسول الله و...فزتم والله فوزا عظیما» در واقع این بزرگواران نه تنها با زبان هایشان امام زمان خود را یاری دادند بلکه از نثار جان خویش نیز در این راه دریغ ننموده و با این کار مهر تاییدی بر اعمال خود زدند و به فوزعظیم دست یافتند...

با نزدیک شدن غروب آفتاب کاروانیان دامن بحث خود را جمع نمودند تا فردا دوباره سفر خود را ادامه دهند، سفری در زمان...

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.