نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

قیمت


قیمة کل امری ءٍ ما یُحسّنه

قیمت هر کس به اندازه فضیلت های اوست

(علی (ع) حلمت ۸۱)

اما آیا مگر انسان نیز قیمت و بهایی دارد؟



آری هر چیز در این عالم بهایی دارد و انسان ها نیز، هر کس را می توان معامله کرد، قیمتش را پرداخت و او را خرید و فقط این قیمت هاست که فرق دارد.

قیمت انسان ها گاه چند سکه پول سیاه است و گاه کیسه کیسه گوهرهای ناب.

گاه قیمت او پول و مال و مادیات است گاه ارزش غیر مادی و معنوی.

عده ای را به مال معامله می کنند، گروهی به آبرو و حیثیت، عده ای هم به جاه و مقام ...

و هستند درّ و گوهرهایی که کسی قادر به محک زدن آنها نیست و قدرشان همواره مجهول مانده است.

داستان پیامبر (ص) را به خاطر دارید آن گاه که مشرکان مکه به او پیشنهاد دادند که زر و سیم و مال و حشم و زن و فرزند به او پیشکش نمایند و او دست از دعوت خود بردارد لیکن آن بزرگوار فرمود: اگر خورشید را در یک دست من و ماه را دست دیگرم بگذارید تا من دست از دعوت و ادعای خویش بردارم چنین نخواهم کرد ...

آری انسان هایی هستند که قدر و قیمت آنها را تنها خدا می داند و بس،آیا حضرت علی (ع) را به خاطر دارید در آن شبی که در بستر پیامبر (ص) خوابید تا ایشان از سوء قصد منافقین جان سالم بدر برد و به آسودگی از مکه به مدینه هجرت کنند. خداوند اینگونه او را ستود: "از میان مردم کسی است که نفس خویش را با خدا معامله می کند تا رضایت او را بدست آورد" (بقره ۲۰۷)

و هموست که می فرماید : به خدا سوگند اگر دنیا را به من بدهید تا دانه جویی را از دهان مورچه ای به ظلم بستانم، چنین نخواهم کرد.

اما همه جانها اینگونه پر بها نیست، چه بسا افرادی که لاشه وجود خود را به درهمی فروخته و آن درهم را نیز از کف داده اند. بسان فرمانده هان لشگر امام حسن (ع) که معاویه برخی از آن ها را به دویست هزار درهم، عده ای را به پانصد هزار درهم، عده ای را به وعده حکومت ولایتی از شام خرید.

نوشته اند که آن روز امام حسن(ع) در مدائن خطبه می خواند که : "معاویه به ما پیشنهادی نموده که دور از انصاف و بر خلاف هدف بلند و روح بزرگ ماست . اگر آماده کشته شدن در راه خدا هستید بیایید با او به مبارزه بر خیزیم و پاسخ او را با شمشیر بدهیم و اگر طالب زندگی و عافیت هستید پیشنهاد او را بپذیریم و رضایت شما را تأمین نمائیم..." و نوشته اند که چون سخن حضرت به اینجا رسید سپاهان یک صدا فریاد زدند : "البقیه ، البقیه..” یعنی زندگی ، زندگی (زندگانی امامان (ع) جعفر سبحانی)

البته همه یکسان معامله نکردند بلکه عده ای زر و سیم گرفتند و امام خود را رها کردند و رفتند، عده ای زر و سیم گرفتند و امام خود را به دست خویش به دشمن تسلیم نمودند. عده ای هم زر و سیم ستاندند و خود به جای دشمن به مولایشان حمله ور شدند و خنجر دز پای او فرود آوردند.

بازار خرید و فروش انسان ها همواره بر پا بوده و هست لیکن همیشه معامله با موفقیت سر نمی گیرد بد نیست سری به کربلا بزنیم و از رونق بازار معامله آنجا سراغی بگیریم .

شب است و عاشورائیان در خیمه ها سرگرم مناجات با خدا که صدای شمر لعین در لشگرگاه می پیچید که: کجایند خواهرزادگان من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس ... من برایتان امان نامه آورده ام شما در پناه یزید هستید اگر که حسین (ع) را رها کنید و با من بیایید...

هنوز سخن او تمام نشده بود که حضرت عباس (ع) چون رعد بر سر او غرید و نهیب زد که لعنت بر تو و امان نامه ای که آورده ای، بریده باد دستانت ای دشمن خدا، از ما می خواهی که دست از مولا و برادر خود حسین (ع) پسر فاطمه (س) برداریم ...

البته اگر چه امشب اینجا کنار خیمه گاه معامله ای سر نگرفت لیکن فردا در کنار شط، عباس چشم و دستان خود را به رضای مولایش خواهد فروخت و جان شیرین را با پروردگارش معامله خواهد کرد ...

و باز در همین کربلا ابن سعد لعین هم حاضر بوده است، همو که خود را به وعده ای فروخت، به ملک ری، وعده ای پوچ که هرگز تحقق نیز نیافت.

علی ابن مهزیار اهوازی در شرح تشرف خود چنین آورده که:

من وارد خیمه شدم، دیدم که از داخل آن نوری ساطع است، به عنوان امامت بر آن حضرت (امام عصر عج) سلام کردم.

فرمود : ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورود تو بودیم، چر این قدر دیر نزد ما آمدی؟

عرض کردم : آقای من تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.

فرمود : آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟ بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده و فرمود: نه! لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید و بر بینوایان مومنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید و رابطه خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟ سپس فرمود : ای پسر مهزیار اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار می کنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند نابود می شدند به جز خواص شیعه (روزنه ای به خورشید ص ۱۵۰)

امام (ع) در این بیان خویش چه نکته ای را می خواهند گوش زد نمایند؟

آیا آن حضرت (ع) از یک خرید و فروش سخن نمی گویند؟

پس در این معامله خریدار چه کسی بوده و فروشنده چه کسی و معامله بر سر چیست؟

پاسخ همه این پرسش ها در یک نکته است و آن اینکه : ما به این جهان در پی تجارت آمده ایم اما کدام تجارت؟

"آیا شما دلالت نکنم بر تجارتی که از عذاب الیم نجات یابید؟ پس به خدا و رسول او ایمان آورده و در راه خدا با مال و جان خود به جهان بپردازید" (نور /۳۷)

ما آمده بودیم تا خود را به مولایمان بسپاریم، آمده بودیم تا جان و مال و همه هستی خود را در راه رسیدن به او سرمایه گذاری کنیم، تا او ما را تربیت نموده و به کمال رسانده و به محضر خدا ببرد، آمده بودیم تا خود را به او و تنها به او بفروشیم و بهای خود را هم در این دنیا و هم در جهان آخرت تمام و کمال دریافت نمائیم...

"و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند همانا درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آنها می گشودیم و لکن تکذیب نمودند پس ما نیز آنان را به کیفر کردار زشت آنها رساندیم.” (اعراف ۹۷)

اما ما چه کردیم؟ به محض اینکه پای به این دنیا نهادیم سرگرم چیزی شدیم که برای آن آفریده نشده بودیم. به دنیا پرداختیم و در آن غرق شدیم به هشدارهای قرآن توجهی نکردیم آنگاه که می فرمود "مردانی هستند که هیچ کسب و تجارتی و داد و ستدی آنها را از یاد خدا غافل نگرداند" (نور ۳۷)

"بگو آنچه نزد خداست بهتر است از لهو و تجارت دنیا و خداوند خود بهترین روزی دهندگان است.” (جمعه /۱۱)

و تنها گروهی اندک از ما چون علی ابن مهزیار اهوازی توانستند خود را اندکی از دنیا رهانده و به محضر مولایشان برسانند اگر چه دیر ...

و اینگونه بود که امام خطاب به او فرمودند : ما شب و روز منتظر ورود تو بودیم چرا اینقدر دیر نزد ما آمدی ؟

و او بی خبر از آنچه بر سر خود آورده می گوید : آقای من تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد .

امام راز این گم شدن در کوره راه های زندگی روزمره و فروختن خود به دنیا را اینگونه برای او می گشایند:

"آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند ؟ نه لکن شما اموالتان را فزونی بخشیدید و بر بینوایان سخت گرفتید آنان را سرگردان و بیچاره کردید و رابطه خویشاوندی را از بین بردید ... “

و مولایمان این چنین به او و به ما سرمایه از کف دادگان تذکر می هند که :

به یاد آر برای چه به این جهان آمدای؟ عمر را که تنها و گرانبهاترین سرمایه توست چنین آسان از کف مده و خود را ارزان مفروش که خریدار تو مولای توست .



کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.