نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

جفای به پدر

جسم نحیفش نای جنبیدن نداشت، بر شانه یارانش تکیه زده و به هر زحمتی بود خود را به این خانه رسانید، سپس خودش را به روی خاک رها کرد، سر بر زمین نهاد و هق هق گریه اش در کوچه پیچید.



همه مردمی که پشت این در، در میان خاک ها نشسته بودند، بی تابانه زار می زدند، همه می گریستند.

باور نمی کرد دری که هر روز به امید دیدار مولایش مقابل آن می ایستاد و همه آمال و آرزوهایش را در آستانه ی آن در میدید، اکنون چنین بسته باشد و صدای شیون عزا، صدای های های زینب و ام کلثوم از پشت آن به گوش برسد.

اینجا پشت در، ناله های مردم به فریاد و فغان رسیده که ناگهان در باز می شود، قامت نور چشم فاطمه، حسن مجتبی علیه السلام در آستانه آن ظاهر می گردد و می گوید: ای مردم! خدا شما را رحمت کند، پدرم فرموده به خانه های خود باز گردید و اینجا نمانید.

مردم یک به یک برخاسته، راه خود پیش گرفته و می روند.

هنوز صدای شیون اهل منزل به گوش میرسد و اینجا پشت در مردی مدهوش و درمانده بر خاک افتاده و میگرید...

ساعتی می گذرد. صدای باز شدن در به گوش میرسد.

  • تو هنوز اینجایی؟! به خانه نرفته ای؟

    و مرد سر از خاک بر میدارد و از پس پرده ی اشک هایش به حسن (ع) مینگرد و میگوید:

  • نه! چگونه بروم در حالی که مولایم در این خانه با فرغی شکافته و مجروح در بستر آرمیده است.

    به خدا سوگند پاهایم یارای رفتن ندارد، آرزو دارم یک بار دیگر او را ببینم و صدای او را یکبار دیگر با گوش هایم بشنوم.

    گریه امانش نمیدهد.

    در دوباره به رویش بسته می شود و لحظاتی نگذشته که حسن (ع) بازگشته و میفرماید:

  • مولایت فرموده داخل شو!

    اصبغ بن نباته همه رمغ خود را جمع کرده و از جا بر میخیزد و داخل میشود، اما خدایا چه می بیند!

    آیا این علی (ع) است که چهره ی او را نمیتوان شناخت؟!

    آن حضرت را بر بالش ها تکیه داده و سر مبارکش را با دستاری زردرنگ بسته بودند. بی اختیار خود را بر قدم های مولایش افکنده و پاهای آن حضرت را بوسیده و بر دیدگانش می نهد و همچنان می گرید.

    علی (ع) چشم گشوده و او را با این کلمات دلداری میدهد:

  • ای اصبغ گریه نکن من راه بهشت را پیش گرفته ام.

    و او مینالد.

  • میدانم مولایم! تو به سوی بهشت روانه هستی، اما من به حال خود می گریم و از فراغ تو بی تابم.

    مولا به مهربانی نگاهش می کند و میگوید بنشین تا برایت سخنی بگویم زیرا که گمان نمی کنم از فردا دیگر بتوانی سخنی از من بشنوی.

    اصبغ مقابل مولایش زانو میزند. و به واپسین جملات او گوش فرا میدهد«

  • ای اصبغ! بدان که من هم مثل تو در روزی مانند امروز به عیادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفته بودم و در حالی که آن حضرت در بستر آرمیده بودند به من فرمودند:

    ای اباالحسن! بیرون برو و در میان مردم ندا سر ده و آنان را به نماز جماعت بخوان وقتی که همه جمع شدند از منبر من بالا برو و از مقام من پله ای پایین تر بنشین و بگو ای مردم! هر کس بر والدین خود جفا کند لعنت خدا بر او باد و هرکه از مولای خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. و نیز هرکس بر اجیری ظلم کند و مزد او را ندهد لعنت خدا بر او باد.

    من نیز فرمان حبیبم رسول خدا (ص) را اطاعت کردم آن شب وقتی سخنان من تمام شد و از منبر فرود آمدم مردی از پایین مسجد صدا زد ای اباالحسن! تو سه کلمه سربسته به زبان آوردی، اکنون آنها را برایمان شرح بده.

    من به سراغ پییامبر (ص) رفته و سوال آن مرد را از ایشان پرسیدم حضرت انگشتانم را به دست خویش گرفته و فرمود:

    ای ابوالحسن، من و تو پدران این امت هستیم، هرکه ما را جفا کند لعنت خدا بر او باد.

    من و تو مولای این امت هستیم، پس هرکه از ما بگریزد لعنت خدا بر او باد.

    و نیز من و تو اجیران این امت هستیم پس هر که اجر ما را ندهد و بر ما ظلم کند لعنت خدا بر او باد”

    اصبغ بن نباته می گوید:

    آن شب مولایم پس از آنکه این جمله ی آخر را بیان فرمود از هوش رفت در حالی که هنوز انگشتان من میان دستان گرم و پدرانه اش بود.

    آری آن روز پدری بزرگوار چون مولا امیرالمومنین (ع) از زخم شمشیر ستم نامردمان حق ناسپاس، شربت شهادت نوشید و اینک مولا و صاحب و امام زمانمان (عج) داغدار و سوگوار چنین پدری است.

    اینک ما نیز به تسلیت و دلداری به آستان این پدر مهربان روانه می شویم. آیا در ما نیز نشانی از وفاداری، دلسوزی و فرمانبرداری اصبغ بن نباته هست؟!

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.