نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

گذرگاه مخوف (۱)

زندگی جاری است!

روز به نیمه رسیده بود و خورشید در آسمان آبی می درخشید، دانه های بلورین عرق از پیشانی پیرمرد فرو می غلطید و با انعکاس نور خورشید خود نمایی می کرد، او با ترکه ای که در دست داشت به پیکر دو گاو نر می کوبید و آنها را هی می کرد تا خرمنکوب آهنی را به جلو برانند.



نسیم در میان مزرعه می پیچید و خوشه های گندم موج بر می داشت، بوی گندم همه جا مشام را نوازش می داد. زنان روستایی گندم ها را دسته دسته درو می کردند. گه گاه پرنده ای از میان گندم زار به هوا می پرید و جوجه های خود را با انسان ها تنها می گذاشت.

کودکان روستایی در کوچه باغ ها به دنبال هم می دویدند و خنده شادی سر می دادند. در انتهای جاده خاکی قاطری با پشته ای از هیزم در حال دور شدن بود که دخترکی آن را می راند.

پسر بچه ای با تیرکمانش گنجشککی را نشانه رفته بود.

بچه ها از چنار پیر بالا می رفتند تا جوجه کلاغی را به لانه اش برگردانند.

بوی نان تازه در هوا پیچیده بود، پیرزن نان ها را در بقچه ای پیچیده و بر روی سر می گذاشت و قابله آبگوشت را بغل کرده راه مزرعه را در پیش می گرفت تا ناهار را با خانواده خود دور هم باشند.

چوپانی بر کنده بلوطی نشسته و برای گوسفندانش نی می زد. میشی بره تازه به دنیا آمده اش را می لیسید.

جمعیتی جنازه ای را بر دوش تا قبرستان کوچک روی دامنه کوه تشییع می کردند.

رود، جاده ای را که از میان درختان بلند می گذشت به دو نیم کرده بود. اسب پیر، نفس زنان گاری پر از شیر، تخم مرغ محلی، سبزی و میوه جات را به دنبال خود می کشید. در کنار پل سنگی قدیمی، فردی با یک سبد پر از ماهی های ریز و درشت در انتظار گاری بود تا شاید با او همراه شود و راه شهر را در پیش بگیرد.

انتهای جاده در بین انبوه درختان سرسبز در میان کوه ها ناپدید می شد.

ادامه دارد...


کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.