نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

گذرگاه مخوف(۱۱)

پل سرنوشت



نه خورشیدی هست نه مهتابی. ظلمت و تاریکی پهنه محشر را فرا گرفته. چشم ها جایی را نمی بیند. خلایق از این تیرگی در رنج بوده و شکوه می کنند.

  • پروردگارا ای کاش نوری می فرستادی و ما را از این سیاهی و تیرگی نجات می دادی.



در این هنگام گروهی به محشر وارد می شوند که از سیمای آنان نور می تابد و با تلالوی خیره کننده می درخشند. سراسر محشر از نور چهره آنها روشن می شود.

به تدریج جلو و جلوتر می آیند. اهل محشر محو جلوه با شکوه آنها شده و می گویند یقینا اینان انبیاء و رسولان پروردگارند.

ندا می رسد که :

  • نه اینان انبیاء نیستند.

  • پس حتما از شهدایند.

  • شهدا نیز نمی باشند.

  • پس کیستند؟!

ندا می رسد که : از خود آنها سوال کنید به شما خواهند گفت.

پس جمعیت از ایشان سوال می کنند که شما کیستید؟! و پاسخ می شنود که ما ذریه محمد(ص) و اولاد علی(ع) و مخصوصان به کرامت خداوندی هستیم. ما در امان خدا و مورد اطمینان اوییم.

پس از جانب پروردگار ندا می رسد که : شفاعت کنید دوست داران و پیروان خود را.

در این زمان صدایی در صحنه قیامت می پیچد و همه ناخودآگاه به سوی آن برمی گردند. هزاران فرشته دو سوی پایه های پلی عظیم را گرفته و آن را حمل می کنند. مردم راه باز کرده و فرشتگان به سمت جهنم رفته و صراط را که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است به روی دوزخ قرار داده و محکم می کنند. با دیدن این صحنه بدن ها از حول و اضطراب می لرزد، دهان ها خشک شده و زبان به کام می چسبد و بی اختیار از آن فاصله می گیرند.

  • کجاست علی بن ابی طالب؟!

مردی بلند بالا و زیبا روی با چهره ای متبسم و نورانی در حالی که جامه ای سبز به تن و پرچمی بر دوش دارد پیش می آید و به سوی صراط گام بر می دارد. بر پرچم او چنین نوشته شده:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین

لا اله الا الله، محمد رسول الله

طول هر سطر آن هزار سال راه است، و عرض آن نیز هزار سال. در دو سوی پرچم دو جوان رعنا علی بن ابی طالب را همراهی می کنند.

در محشر زمزمه ای می پیچد که این دو حسنین(ع) می باشند.

به دنبال پرچم نیز محمد (ص) در حرکت است.

مردم هنوز مبهوت عظمت این صحنه هستند که ندایی دیگر به گوش می رسد:

  • ای مردم چشم هایتان را بپوشانید که فاطمه (س) دختر محمد سرور زنان جهان بر صراط می گذرد.

آفریده ای نمی ماند مگر آنکه چشم های خود را می بندد، بجز پدر و شوهر و فرزندانش و او در حالی که چادرش بر روی صراط کشیده می شود پیش می رود. یک سر چادر در دستان او و سمت دیگرش سراسر پهنه قیامت گسترده می شود و فرشتگان شادی کنان در اطراف او حرکت نموده و می گویند:

  • ای دوستان فاطمه چادر او را بگیرید.

هزاران هزار گروه از محبین فاطمه(س) به اطراف چادر ایشان چنگ زده و بواسطه این بزرگوار از صراط می گذرند.

دوباره صف های متراکم تشکیل شده و جمعیت به انتظار می ایستند.

اینبار مردی باوقار و متین و نورانی از راه می رسد. مردم به سمت او برگشته و نظاره اش می کنند. او از کنار صف پیامبران عبور می کند و آنان به سمت جوان چشم بر می گردانند و با تحسین و احترام به او می نگرند و کی گویند بی شک او یکی از ماست، اگر چه مقام او بالاتر و شایسته تر از ما به نظر می رسد.

سپس مقابل فرشتگان رسیده آنان نیز برایش راه گشوده و می گویند: این باید فرشته ای چون ما باشد اگرچه برتر از ما و به خداوند نزدیکتر از ما به نظر می رسد.

سپس از مقابل شهدا عبور کرده و آنان نیز یکصدا می گویند او نیز چون ما شهید است لکن گویا مرتبه ای بالاتر از ما دارد.

اینچنین هرکس سخنی می گوید و اظهار عقیده ای می کند تا آنکه ندا می رسد: این حجت خداوند است بر شما.

جوان بر زمین نشسته و خداوند را سجده نموده و دوباره بر می خیزد. از او می پرسند که آیا بندگانم را چگونه دیدی؟

جوان قدمی پیش گذاشته و می گوید: برخی از اینان قدر مرا دانسته و مرا حفظ نمودند، عده ای نیز مرا حفظ نکرده و ضایع ساختند.

خداوند خطاب به او می فرماید: به عزت و جلالم سوگند که امروز به خاطر تو بهترین پاداشها را خواهم داد و بدتریم کیفرها را خواهم نمود.

سپس جوان به سراغ فردی رفته و از او می پرسد: آیا مرا می شناسی؟ و او در پاسخ می گوید: هرگز تو را ندیده ام. جوان خود را به شکلی که در دنیا بود مجسم می سازد و همه می بینند که او قرآن است. دوباره به شکل اصلی خود برگشته و ادامه می دهد: من همانی هستم که تو بخاطر اجرای احکام و قوانین من خود را به زحمت افکندی و در دفاع از آیات من با مخالفینم مبارزه نمودی. اکنون من نیز پاداش تو را عطا نموده و از تو دفاع خواهم کرد.

قرآن این را گفته و با شکوه و جلال تمام پای بر صراط نهاده و بر فراز آن به انتظار آمدن مردم می ایستد.

اکنون دیگر صراط نصب و آماده گشته و پیامبر و اهل بیت (ع) و نیز سایر انبیاء و مرسلین بر فراز آن به انتظار ایستاده اند. تا چندی دیگر خلایق به جایگاه مخصوص می رسند و حساب آنان آغاز می گردد.

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.