نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

اتحاد ملی، انسجام اسلامی

قسمت سوم

قرآن محور اتحاد؟!


«و ما انزلنا علیک الکتاب الاّ لتبیّن لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یومنون» (نحل/۶۴)

و ما این قرآن بزرگ را بر تو نفرستادیم مگر برای اینکه حقیقت را در آنچه مردم اختلاف می کنند روشن کنی و برای اهل ایمان هدایت و رحمت باشی.

اکنون که سخن از اتحاد ملی و انسجام اسلامی در میان است این سوال مطرح می شود که آیا می توان قرآن کریم این کلام خداوند را به عنوان محوری اساسی، مستحکم، استوار و جامع الشرایط برای وحدت و انسجام در میان جوامع بشری پیشنهاد نمود؟

امروزه که جوامع بشری در گردابی از جنگ و ستیزه و اختلافات اعتقادی دست و پا می زنند آیا قرآن قادر است آن تفکرات آمیخته با امیال و شهوات حیوانی را هدایت کرده، جهت و سمت و سویی مناسب به آن ببخشد؟



آیا در جامعه محدود خود مسلمانان ، در میان فرق و مذاهب مختلف اسلامی که ایمان و اعتقاد راسخ به قرآن کریم داشته و قداستی بی نظیر و مثال زدنی برای آن قائل اند و سرمایه های مادی و معنوی چشمگیری را صرف برگزاری مسابقات قرائت و تفسیر آن می نمایند و هر روز مفسران و نظریه پردازانی از سراسر جهان به ارائه برداشت هایی نوین و ایده هایی ناب در ارتباط با آن می پردازند، آیا این کتاب آسمانی توانسته سوء تفاهم ها و اختلافات داخلی را حل و رفع نموده و همه این فرق ها را حول نظریات خود متحد نماید؟ یا حداقل به این اختلافات دامن نزند؟

آیا در همان روزگاران پیشین -پس از رحلت رسول خدا- قرآن توانست اقوامی را که هر یک به سویی شتافته و راه و شیوه ای برای زندگی در پیش گرفته بودند بر عهد و پیمان پیشین باز خوانده و از هجرت به جاهلیت باز دارد؟

و آیا هیچیک از هزاران طرح و برنامه ای را که برای گسترش عدل و قسط و مهار ظلم و ستم ترسیم نموده بود در اجتماع آن روز اجرا نماید؟

آیا توانست نفوس آدمیان را تزکیه نموده و ظرف وجودشان را از علم و حکمت لبریز سازد؟

آیا موفق شد با قوانین مترقی و جامع خود در زمینه ی بهداشت، اخلاق، علوم زیستی و اقتصادی، سعادت و خوشبختی را به بشریت هدیه نماید؟

آیا موفق گردید مردم را از پرستش بت های گوناگون و پیروی از هوای نفس باز داشته و آنان را نسبت به زندگی در سرای جاوید توجه دهد؟

آیا توانست آنچنان که وعده کرده بود، شفاء قلب ها و رحمت برای جهانیان گردد؟

شواهد تاریخی این نکته را تأیید نمی کند که این کتاب توانسته باشد قدمی در حل تضادهای جوامع بشری برداشته و یا در مسیر ایجاد پیوند و اتحاد، ذره ای توفیق حاصل نموده باشد و سرانجام تشتت همچنان باقی است.

پس آیا باید گفت این ادعای قرآن کریم که نازل نشده مگر برای رفع اختلاف و جایگزین نمودن هدایت و رحمت ، کذب محض بوده و پایه و اساسی ندارد؟

شاید بتوان خطابه علی (ع) در نهج البلاغه را پاسخی برای این سوال به شمار آورد. در جنگ صفین آنگاه که معاویه به نیرنگ فرمان به نیزه کردن قرآن داد و سرنوشت جنگ را با این حیله به نفع خویش عوض نمود و علی (ع) را آماج سرزنش و نکوهش خوارج ساخت، آن حضرت در پاسخ به اعتراض خوارج چنین فرمودند:

«داوری که شما پیشنهاد کرده بودید یک شخصیت و رجال نبود که نظریات خود را به روشنی و صراحت تبین کند، بلکه شما این کتاب قرآن را که صرفا نوشته هایی در بین دو جلد است انتخاب نمودید که قادر به سخن گفتن و شرح محتوای خود نبوده و نیازمند کسانی است که سخنگوی او باشند . از طرفی این طور هم نبوده که ما نا آشنا و بی اعتنا به قرآن باشیم و شما ما را به آن متذکر و به پذیرش آن فراخوانده باشید. آن هم در حالی که خداوند خود می فرماید: هرگاه در چیزی نزاع کردید به خدا و رسول او رجوع کنید. و در واقع خداوند با این کلام خود، ما اهل بیت را محل رجوع معرفی نموده زیرا اگر به خداوند رجوع کنیم یعنی کتاب او را حکم قرار دهیم و اگر به رسول او رجوع کنیم یعنی از روش و سنت او بهره گیری کنیم.

حال اگر صادقانه کتاب خدا به داوری طلبیده شود، ما سزاوارترین مردم به تفسیر و تبیین آن هستیم و اگر سنّت رسول خدا مورد رجوع قرار گیرد باز هم ما اهل بیت آشناترین فرد به راه و روش آن حضرت می باشیم. در هر دو حالت من مناسب ترین مرجع برای رجوع می باشم (نهج البلاغه خ ۱۲۵، ترجمه دشتی)

همانگونه که دیدیم مولا امیرالمؤمنین (ع) در این خطابه به نکته ای بس عمیق و ظریف تأکید کرده اند و می گویند اگر قلبا نیت شما این بوده که در این اختلاف، کتاب خدا را حکم قرار دهید و اگر در این ادعای خود حقیقتا صادق باشید باید بدانید که آن حکم من هستم زیرا من قرآن ناطق بوده و علوم آن را خداوند به من سپرده است لذا باید حکمیت مرا می پذیرفتید و به نظر و فرمان من عمل می کردید تا بتوانید ادعا کنید به حکم قرآن عمل کرده اید.

اما آیا آنان که در روز نخست شعار «حسبنا کتاب الله» (بخاری، کتاب العلم ج۱ ص۳۲) سر داده و اهل بیت پیامبر (ص) این ترجمان قرآن را کنار نهاده و حق آنان را غصب کردند در واقع قرآن را از نطق انداخته و صامت نمودند، یا به بیان بهتر در مقابل ندای مترجمان قرآن ، انگشت در گوش خود فرو برده و از شنیدن کلام آنان محروم گشتند.

آیا در چنین شرایطی، قرآن به تنهایی می توانست رافع اختلافات و اتحاد آفرین و انسجام بخش باشد؟

به این مناظره توجه کنید :

روزی مردی شامی به محضر امام صادق (ع) وارد شد تا راجع به مسئله امامت تحقیق نماید امام صادق (ع) از هشام بن حکم خواستند تا با این مرد مناظره نماید هشام این چنین آغاز کرد : آیا پروردگارت نسبت به منافع مردم نظارت و مراقبت بیشتری دارد یا مردم نسبت به منافع خود؟

شامی : نظارت و مراقبت پروردگارم بیشتر است از خودشان.

هشام : با نظارت و مراقبتی که خداوند برای مردم دارد چه کرده است؟

شامی : حجت و راهنمایی برای مردم تعیین فرموده که آنان را به خیر و صلاح و فرایض هدایت کرده و موجبات الفتشان را فراهم سازد و اختلافاتشان را رفع کند.

هشام : آن راهنما کیست؟

شامی : آن راهنما فرستاده خدا محمدبن عبدالله (ص) می باشد.

هشام : پس از پیامبر (ص) راهنمای مردم و رافع اختلافات آنان کیست؟

شامی : قرآن و سنت پیامبر (ص).

هشام : آیا قرآن و سنت پیامبر امروز از نظر رفع اختلاف به حال مردم سودمند است؟

شامی : بلی.

هشام : پس برای چه ما و شما اختلاف داریم و از شام به همین جهت به سوی ما آمده و با ما مناظره می نمایی؟

چون سخن به اینجا رسید شامی سکوت اختیار نمود .

امام (ع)به شامی توجه نموده و فرمودند چرا سخن نمی گویی و پاسخ نمی دهی؟

شامی : اگر بگویم ما اختلافی نداریم که خلاف واقع گفته ام و اگر بگویم کتاب و سنت برای رفع اختلاف ما کافی است سخنی باطل گفته ام چه کتاب و سنت هر دو دارای وجوه مختلف و قابل توجیه و تفسیرند و اگر بگویم با اینکه اختلاف داریم هر یک از ما به حق ادعا می کنیم، اعتراف کرده ام به اینکه قرآن و سنت اختلاف ما را رفع نکرده و برای حل اختلاف کافی نیست ، بنابراین پاسخ قانع کننده ای ندارم الا آنکه من همین اعتراض را نسبت به هشام وارد کنم و همین سوال را به او برگردانم .

امام : سوال کن تا جواب قانع کننده ای بشنوی .

شامی عین سوال و جواب را تکرار کرد تا رسید به این قسمت که امروز رافع اختیار کیست؟

هشام : این بزرگواری که نزد ما نشسته و مردم برای حل مشکلات خود به سوی او بار سفر می بندند و او اخبار آسمانی را به تعلیم آباء و اجدادش برای ما بیان می فرماید .

شامی : از کجا بدانم که امروز این بزرگوار حجت و راهنماست؟

هشام: آزمایش کن و از او هر چه میخواهی بپرس.

شامی: عذری بر من باقی نگذاشتی و بر من لازم است تا آنچه می خواهم بپرسم.

امام فرمودند: اینک تو را از پرسش بی نیاز می کنم و برای تو جریان مسافرت و چگونگی راهت را بیان می کنم.

سپس جریان مسافرت شامی را و آنچه در سفر واقع شده بود بدون کم و کاست بیان فرمودند و شامی به امامت آن حضرت ایمان آورد و تصدیق نمود. (هشام بن الحکم مدافع حریم ولایت، ص۱۰۴)

به هر صورت اگر تا به امروز قرآن کریم -این کتاب آسمانی و کلام قاطع خداوند- نتوانسته است نقش خود را در رفع اختلافات بشری ایفا نماید،

و اگر یکی از صدها وعده ای که در مورد برپایی قسط و عدل، امنیت و رفاه ، بهداشت و تعالی اخلاقی داده شده تاکنون عملی نشده،

و اگر...

سرّ آن فقط در یک نکته است ؛ کوتاهی در تمسک!

امام باقر(ع) از پیامبر اکرم (ص) روایت نمود که فرمودند:

«هان ای مردم! من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم، آگاه باشید اگر به آندو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد. آن دو چیز عبارتند از کتاب خدا وعترتم، اهل بیتم . آن دو هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شوند.

هان ای مردم! من در میان شما حرمت های خداوند را به جای می گذارم، کتاب خدا، عترتم و کعبه

امام باقر(ع) پس از نقل این بیانات فرمدند:

«اما کتاب خدا را دگرگون کردند و اما کعبه را ویران ساختند و اما عترت را کشتند و تمام ودایع خداوند را نابود کردند» (بحار ج۲۳ ص۱۴۲، تفسیر قمی ج۱ ص۳ و ص۱۷۳)

سرور کائنات رسول خدا (ص)، در این کلام گوهر بار به صراحت و روشنی شرط رستگاری و گمراه نشدن را در یک نکته منحصر فرموده اند:

تمسک دائم و پیوسته به قرآن و اهل بیت.

لیکن ما نه تنها این فرمان اکید صاحب و مولای خود را زیر پا نهادیم، بلکه با جدا کردن اهل بیت از قرآن کوشیدیم تا قرآن را بر مدار میل و تشخیص و مصلحت بینی شخصی به نطق در آوریم و با تفسیر به رأی و نسبت دادن برداشت ها و نظریات خود به قرآن ، آن را تصدیق کننده و پشتیبان افکار و اعتقادات ساخته و پرداخته خویش قرار دهیم. پس این چنین شد که قرآن از کارایی اصلی خود بازمانده و از مسیری که خداوند ترسیم فرموده بود به دور افتاده، و کتابی گردیده که قرائت و تلاوت آن زینت بخش مجالس و همایش ها، دستمایه قاریان خوش الحان و ... گردید.

پیامبر اکرم(ص) ضمن روایاتی چنین فرمودند:

«بر امت من زمانی پیش می آید که از اسلام جز اسم آن و از قرآن جز نقش آن باقی نمی ماند...قرآن ها تزیین می شود و مسجدها آزین بسته و مناره ها بلند می گردد...قرآن با نی و لحن غنا خوانده می شود بدون اینکه به هنگام تلاوت خوف و خشیّت از پروردگار همراه آن باشد...بعد من اقوامی می آیند که قرآن را همانند ترجیع غنای مجالس سوگ و راهبان با غنا و ترجیع می خوانند که از حلقومشان تجاوز نمی کند...هنگامی که می بینی حق از بین رفته و اهل حق رخت بربسته، قرآن کهنه شده و مطالبی که در آن نیست احداث شده و قرآن بر طبق خواسته ها تفسیر و توجیه می گردد» (روزگار رهایی ج۲، باب سیمای دین و قرآن در آخرالزمان)


آری قرآن کریم می تواند محور وحدت انسان ها و پایان بخش اختلافات بشری باشد. می تواند به تلاش های صلح دوستان و آزاداندیشان جهان، جهت داده و آن را به ثمر رساند.

می تواند آرزوهای بشر را در مورد امنیت و آسایش و سکون و آرامش عینیت بخشد.

قرآن می تواند با تعالیم خود ، همانگونه که وعده داده رفاه و تمکّن و سلامت جسمی و روحی و ... را به جوامع بشری هدیه نماید.

قرآن می تواند این جهان پر آشوب، پر از تضاد تزاحم و اختلاف و درگیری کشت و کشتار و فقر و نکبت و بیماری و ... را به سرزمین سبز آرزوها مبدل سازد .

آری می تواند، به شرط آنکه همانگونه که نازل کننده ی آن در نظر گرفته بود مورد استفاده قرار گیرد. یعنی آن را به مترجمان حقیقی آن - علی (ع) و خاندان عصمت و طهارت (ع)- باز گرداند، هم او که خطاب به معاویه فرمود :

«ای معاویه ! قرآن بر حق بوده و نوری است برای راهنمایی مردمان و شفاء مومنان.

و آنهایی که ایمان ندارند کرند و گوش های آنها صدای قرآن را نمی شنود و قرآن برایشان سبب ضلالت و گمراهی است.

ای معاویه !خداوند هیچ طایفه ای از گمراهان و دعوت کنندگان به سوی جهنم را رها نکرده مگر آن که گفتار و سخنان باطل آنها را رد نموده و قرآن را برای آنها حجت آورده و مردم را از پیروی کردن ایشان نهی نموده و آیه ای از آیات قرآن را در حقّشان نازل فرموده است. هر که باید آن را بداند می داند و کسی که نباید بداند و بفهمد نمی داند و نمی فهمد. من شنیدم از پیامبر اکرم (ص) که می فرمود : آیه ای از آیات قرآن نیست ، جز آن که برای آن ظاهری و باطنی است و حرفی از حروف قرآن نیست مگر آن که برایش حدّی و مُطّلعی است . ظاهر قرآن حد اوست و مُطّلع قرآن باطن اوست و تأویل و باطن قرآن را کسی نمی داند مگر خداوند و راسخون در علم، که ما ائمه می باشیم . خداوند به امت امر فرموده که ایمان به ما آورند و بگویند ایمان آوردیم به آنچه از جانب پروردگار نازل شده است و نیز خداوند به امت امر نموده که تسلیم امر ما ائمه باشند و این که در موارد اختلاف و در فهم قرآن به سوی من و ذریه من رجوع کنند و فرمود « و لو رُدّوه الی الرسول و الی اولی الامر منه لعّلمه الذین یستنبطونه منهم» و باید فهم قرآن را از ما ائمه طلب کنند . »(تفسیر جامع ج ۱ ص ۵۷۴)

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.