نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

راز کیمیا(۱)


در کنار اتاق نیمه تاریک بر روی تختی قدیمی، پیرمردی با محاسن سپید خوابیده بود. او به سختی نفس می کشید و پیدا بود که لحظات اختضار را می گذراند. در اطراف تخت او چندین مرد از نوادگان و فرزندانش نشسته بودند. هر ازگاه یکی از آنان کلامی محبت آمیز در تفقد و دلجویی از پیرمرد بر زبان جاری می ساخت. سرانجام پیرمرد چشم گشود و به جمع فرزندان خود نگریست و با صدایی ضعیف پرسید: آیا همه آمدند؟



نزدیک ترین آنان به پدر پاسخ داد: نه! حسین هنوز نرسیده!

در همین هنگام در اتاق صفیر کشان باز شده و جوانی با چشمانی اشک بار به سراغ پدر رفته، در کنار تخت او زانو زده و سر و روی او را می بوسید و کلماتی زیر لب زمزمه می کرد.

پیرمرد مجددا چشمان خود را باز کرد و با نگاهی شفقت آمیز به نوه ی جوان خود نگریست و اینگونه پاسخ محبت وی را داد و باز سوال خود را تکرار کرد: آیا همه آمده اند؟!

و پاسخ شنید: بله پدر جان! هر چهل نفر ما اینجا در خدمت شما هستیم. لطفا فرمایشات خود را بیان نمایید.

سپس بعضی از آنها پیش رفته و با گذاشتن بالشی او را نیم خیز کردند.

اکنون دیگر اتاق کاملا ساکت است. نفس ها در سینه ی چهل مرد حبس شده، یعنی پدر در این واپسین لحظات چه حرفی برای فرزندان دارد؟! چه وصیتی را بیان خواهد نمود؟!

پیرمرد با جملاتی کوتاه و بریده چنین گفت:

فرزندانم من در پرورش و تربیت شما هرگز کوتاهی نکرده ام، همواره در زندگی کوشیده تا هرآنچه برای سعادت و خوشبختی شما لازم است برایتان محیا و آماده سازم، برای شما چیزی کم نگذاشته ام. در میان آنچه برای شما باقی گذاشته ام خمره ای هست که در آن طوماری وجود دارد و من «راز کیمیا» را در آن فاش ساخته ام که تنها برای یک نفر از شما در نظر گرفته ام و آن کسی است که لیاقت خود را برای تصاحب چنین گنجی ثابت نماید. لذا وصیت من این است که پس از مرگم تا چهل شب، هر چهل نفر شما شبانگاه در این اتاق جمع شوید. زیر تخت من صندوقچه ای قدیمی است، آن را بیرون آورده و بگشایید. داخل آن پاکت های بسیاری می باشد و شما هر شب یکی از آن پاکت ها را باز کرده و نوشته ی درون آن را بخوانید. در محتوای آن بحث و تفکر نمایید تا به نکته ی آن پی ببرید زیرا راز و مز پیدا کردن آن گنجینه ی بی مثل و نظیر در نکات همین نوشته هاست و هر یک از شما که در فهم این مطالب موفق تر باشید، پیش از دیگران می توانید به آن راز دست یافته و صاحب آن شوید.

سرانجام پیرمرد چشم بر هم نهاد و برای همیشه از این دنیا رفت و پسران و نوادگان او را با شکوه و جلال به خاک سپردند. ..

آن شب در اتاق چهل مرد با سیمایی غم آلود و بغضی نهفته در گلو گرد تخت خالی پدر جمع شده بودند تا به وصیت او عمل نمایند.

وقتی همه آرام گرفتند، بزرگترین آنها در کنار تخت پدر زانو زده و صندوقچه ی قدیمی را از زیر آن بیرون آورد و روی تخت گذاشت و با کلید خراطی شده قفل استوانه ای شکل آن را باز کرد...

ادامه دارد.

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.