نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

راز کیمیا(۷)



این ششمین باری است که پسران و نوادگان پیرمرد به خانه او می آیند تا آن گونه که وی خواسته پاکتی دیگر از صندوقچه او گشوده و راز کیمیا را پی گیری نمایند . جمع فامیل به تدریج به هم نزدیک تر و ارتباط صمیمانه تری پیدا کرده اند. علی مسئولیت کتابخانه پدربزرگ را به عهده گرفته و کتاب های آن را به حاضرین امانت می دهد حسن هم با چای و میوه از آنها پذیرایی می کند . بازار بحث و گفتگو پیرامون راز کیمیا همچنان گرم است. نسیمی خنک وزیده و بوی خاک خیس خورده در فضا می پیچد .



رضا می پرسد: صدای آب می آید. کسی توی حیاط هست ؟
حاضران به یکدیگر نگاه می کنند و می گویند نه همه اینجا هستند.
ابوالفضل – البته به جز نیما. اون هم که فکر بیزینسه ، به این زودی دفترش رو رها نمی کنه.
در همین وقت نیما با سرو روی خیس وارد می شود و سلام می کند .
عباس : سلام آقا نیما! می بینم که زود تشریف می آرید باغچه رو آب می دید ، به گلدونا می رسید ، خوب معلوم میشه یواش یواش به بحث پدر علاقمند شدی و با جدیت پی گیری می کنی .
نیما شانه بالا انداخته و با بی اعتنایی می گوید: نه! گفتم فعلا یک چند جلسه بیام تا ببینم رازی که پدربزرگ از اون حرف میزنه چیه؟! مگر خود شما برای همین قضیه نیامدید؟!
علی: نه! ما فقط به احترام پدربزرگ میاییم. ما که مثل تو اهل تجارت و معامله نیستیم .
رضا : حالا کی گفته تجارت چیز بدیه؟ خداوند خودش در قرآن کریم فرموده: «ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتی دلالت کنم که از عذاب الیم نجاتتان می دهد؟» در واقع ما با خداوند معامله می کنیم و رضایت و خشنودی او را بدست آورده و در مقابل، از عذاب او نجات پیدا می کنیم .
امیر : پس تجارت فقط توی مسائل مادی و دنیوی نیست ، در مورد مسائل مربوط به آخرت هم معامله وجود دارد .
رضا : درسته! اتفاقا بیزینس آخرت وسیع تر هم هست، ما با اطاعت از راهنمایان راستین خداوند سود زیادی نصیب خودمان می کنیم .
محسن : البته به شرط اینکه قبلا با درخواست معجزه ، صادق و راستین بودن این راهنماها محک زده شده باشد .
جواد : خداوند از روز نخست پیامبران و رسولان خودش را به همراه همین معجزات به میان مردم فرستاده تا احکام و دستوراتش را به بندگان رسانده و آنها را از آنچه باعث خشنودی خود می شود با خبر کنند و راه و رسم عبادت و صلاح را به آنها بشناساند .
در واقع همیشه کسانی بین مردم بوده اند که این وظیفه را انجام بدهند و هیچ وقت نبوده که در جامعه ای راهنمای صادق وجود نداشته باشد و همان طور که پدر گفته بود خداوند همه نعمات و برکات خودش را در هر عصر و زمانی به انسان کامل آن عصر عطا می کند و بقیه موجودات این موهبت را از آن انسان دریافت می کنند .
نیما همان طور که ایستاده به سمت پنجره می رود و آن را می گشاید. نسیمی معطر وارد اتاق می شود. دریا در آن دور دست ها دامن گسترده و با امواج ملایمی به آرامی چین بر می دارد. خورشید واپسین دقایق غروب خود را سپری کرده و به تدریج در افق ناپدید می شود .
پرندگان چون نقطه های سیاهی در آسمان آوج می گیرند و یک قایق تفریحی سطح آب را می شکافد و دور می شود . نیما به شفق نیلگون خیره شده و می گوید شمیم دلنواز دریا ، جلوه سِحرانگیز غروب ، بال گستردن مرغکان دریایی، همه نشان از این است که امروز در عصر ما هم یک انسان کامل وجود دارد و این بی انتهای شگفت انگیز به نفس های او هستی یافته . پس او کیست نام و نشانش چیست ؟
***

آن شب دوباره همگی در کنار تخت پدر جمع شدند و مثل هر روز صندوقچه قدیمی را که دیگر برایشان مأنوس و آشنا شده بود بیرون آورده و روی تخت گذاشتند.کلید در قفل پیچید و در صندوقچه با صدای موزونی باشد. این بار جعفر برای بازکردن پاکت انتخاب شده بود و او در حالی که دستانش اندکی می لرزید پاکتی را برداشت و نامه آن را بیرون آورد و چنین خواند :
آری فرزندان من! عزیزانم!
خداوند مهربان پیامبران و رسولان خود را یک به یک برای راهنمایی و هدایت بشر و شناساندن آنچه باعث خشنودی و رضایت او و نجات از خشمش می گردد به میان مردم فرستاد تا آن که نوبت به خاتم پیامبران -حضرت محمد مصطفی (ص)- رسید و آن بزرگوار بار دیگر آیین آسمانی اسلام را به جهانیان عرضه کرد و برای ابلاغ و معرفی آن زحمت ها و رنج های فراوان کشید و مشقت های بسیاری را تحمل نمود تا آنکه به فرمان پروردگار، علی (ع) و امامان از نسل او را به جانشینی خود تعیین نمود.
پیامبر اکرم (ص) در این مورد اینگونه می فرمایند:

من سید النبیین هستم و علی ابن ابیطالب ، سید الوصیین و اوصیای پس از من دوازه نفرند که اول ایشان علی ابن ابیطالب(ع) و آخر ایشان قائم (ع) است . (کمال الدین ج ۱ باب ۲۴ ص ۵۲۵) همچنین از امام حسین (ع) نقل شده که :

قائم این امت نهمین فرزند من است و از نظرها غائب شود...(بحارالانوار ج۱۳ باب ۸ روایات حسنین در مورد مهدی موعود(عج))

همچنین از امام رضا (ع) ضمن حدیثی طولانی خطاب به دعبل خزاعی شاعر معروف نقل گردیده که: ...ای دعبل! امام پس از من فرزندم محمد است و پس از او فرزندش علی و پس از او فرزندش حسن و پس از او فرزندش حجت قائم که در دوران غیبتش انتظار او را می کشند و در ظهورش از او اطاعت می کنند و اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن روز را طولانی می فرماید تا خروج کند و زمین را از عدل آکنده سازد چنان که از ظلم پر شده باشد .(کمال الدین ج ۲ باب ۳۵ ص ۶۳ – ۶۲)
البته روایات مربوط به آن حضرت بسیار بوده و همه معصومین اعم از انبیاء و پیامبران الهی و نیز ائمه اطهار مکررا در مورد ایشان بشارت داده اند.
عزیزان من! پسران دلبندم! من به عنوان پدر برای هر کدامتان شناسنامه ای تهیه کردم . البته این شناسنامه به من داده نشده مگر در مقابل ارائه گواهی تولد و امضاء دکتر متخصص و مامایی که شاهد ولادت شما بود. در واقع این شخص از تولد شما خبر داده و به دنیا آمدنتان را تأیید نموده است. در مورد ولادت حضرت حجت(عج) دوازدهمین وصی پیامبر خاتم(ص) نیز شاهدان بسیاری گواهی داده اند .
اکنون بد نیست به گزارشی که یکی از شاهدان داده است توجه نمایید :

از «حکیمه خاتون» دختر امام هادی (ع) چنین نقل گردیده :
روزی در خانه امام حسن عسگری(ع) میهمان بودم ، هنگام غروب برخاستم تا به منزل باز گردم . حضرت فرمودند : ای عمه جان امشب نزد ما بمان. در این شب فرزند مبارکی متولد می شود که زمین مرده را حیات بخشیده و زنده می سازد .
من عرض کردم که هیچ اثری از بارداری در نرگس وجود ندارد . امام فرمود : نرگس مانند مادر موسی است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمی شد و تا هنگام تولد موسی هیچ کس از ولادتش خبر نداشت .
نیمه های شب من و نرگس سرگرم عبادت بودیم ، اما هنوز اثری از وعده امام دیده نمی شد، لذا من در دل دچار شک و تردید شدم. در این هنگام امام از درون اتاق صدا زد عمه جان شک نداشته باش آنچه گفته ام آشکار می شود. چیزی نگذشت که نرگس شتابزده با حالتی غیرعادی به نزد من آمد من او را به درون اتاق بردم که ناگهان پرده ای میان ما افکنده شد و نرگس از نظرم ناپدید گشت .
دقایقی بعد نوزادی را دیدم که به حال سجده زانوهایش را بر زمین نهاده و صورت بر خاک گذاشته و دو انگشت سبابه اش را به آسمان گرفته و می گوید:
«شهادت می دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بی همتاست و شریکی ندارد. جدم محمد(ص) فرستاه خداوند است و پدرم امیر مؤمنان می باشد. سپس امامان را یکی پس از دیگری شمرد تا به نام مبارک خود رسید، آن گاه به درگاه الهی عرضه داشت:
پروردگارا! آنچه را به من وعده داده بودی بر آورده ساز . کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب نموده مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان .» (کمال الدین ج ۲ باب ۴۲)

گزارش دیگری نیز در تاریخ نقل شده که در آن احمد بن اسحاق که از بزرگان دین و یاران امام عسکری(ع) است چنین گفته :
«روزی به محضر امام حسن عسکری(ع) رفتم تا درباره جانشین آن حضرت سوال کنم. لیکن حضرت پیش از پرسش من فرمود : ای احمد بن اسحاق خداوند از زمانی که حضرت آدم (ع) را خلق نموده (زمین را خالی از حجتش نگذاشته) و تا روز رستاخیز نیز زمین را خالی از حجتش نمی گذارد . به واسطه او بلا را از اهل زمین دفع می کند و از آسمان باران می فرستد و به خاطر وجود وی برکات زمین را بیرون می ریزد .
پرسیدم : جانشین بعد از شما کیست؟
امام به درون اتاقی رفته و پس از لحظاتی بازگشتند ، در حالی که پسربچه ای را روی شانه قرار داده بودند که صورتش چون ماه می درخشید و حدودا سه ساله به نظر می رسید .
حضرت به من فرمودند : ای احمد بن اسحاق اگر به خاطر کرامت و مقاومت در نزد خداوند و حجت های او نبود ، این فرزندم را به تو نشان نمی دادم او هم نام و کنیه پیامبر (ص) است و کسی است که زمین را سرشار از عدالت می نماید پس از آن که سراسر ظلم و ستم شده باشد .ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت مثل خضر و ذو القرنین است، او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن نجات نمی یابد مگر کسی که خدای تعالی او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفق سازد.
احمد بن اسحاق گوید: گفتم ای مولای من! آیا نشانه ای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟
آن کودک به زبان عربی فصیح به سخن درآمد و فرمود: انا بقیة الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه. ای احمد بن اسحق! پس از مشاهده، جستجوی نشانه نکن!
احمد بن اسحق گوید که من شاد و خرم بیرون آمدم.»(کمال الدین ج۲ باب ۳۸)
***
آری عزیزانم ، شاهدان بسیاری از ولادت دوازدهمین پیشوا و راهنمای راستین خبر داده اند و وجود آن بزرگوار را تأیید نموده اند اما شاید بپرسید که درحال حاضر او کجاست؟ آیا در قید حیات است؟ دسترسی به او چگونه است؟

نامه ای دیگر خوانده شد و کلام پیرمرد با این سوال ها به پایان رسید.
حاضران برای ترک منزل آماده می شوند. حسن در حالی که لبخندی بر لب دارد اینگونه اظهار عقیده می کند:
واقعا جالب بود. امام کودک سه ساله ای را به عنوان جانشین خودشون معرفی کردند.
عباس: دیدید که احمد بن اسحق از ایشون درخواست نشانه کرد؟
رضا: آره! درصورتی که خود او یکی از اصحاب خاص امام بود و با این خاندان آشنا، با این وصف باز هم به دنبال نشانه ای بود که قلبش اطمینان پیدا کند.
عباس: و جالبتر اینکه کسی از او به خاطر این صراحت لهجه و درخواست نشانه انتقاد نکرد. بلکه با روی باز با او برخورد شد.
ابوالفضل: درسته. کودک با زبان فصیح گفت: من بقیة الله در زمین هستم و از دشمنان او انتقام می گیرم.
***
همه خانه را ترک گفته اند. صدای جیرجیرک ها در فضا پیچیده و نسیم آهسته شاخ و برگ درختان را به هم می زند. نیما در تاریکی شب کنار پنجره ایستاده و در تفکری عمیق فرو رفته و در حالیکه به دوردست ها چشم دوخته زیرلب زمزمه می کند:
راهنمای حقیقی؟! ... حیّ و حاضر؟!...نشانه؟!...درخواست معجزه؟!...

ادامه دارد.

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.