نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

پیشینه


کربلا: بی شک با عظمت ترین صحنه ی رویارویی حق و باطل بود. صحنه ای که سپیدی و سیاهی، نور و ظلمت، سعادت و شقاوت و ... به روی هم شمشیر کشیده و هریک اصحاب خود را به یاری طلبیدند.



عاشورا: روزی بود که ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین بن علی(ع) در گستره ی گیتی طنین افکن گشت و از آن پس، دیگر هیچ کس خاکستری نبود. همه یا سپید بودند یا سیاه.

در آن هنگامه، معرفت، غیرت، حمیّت، شرف، شفقّت، صداقت، وفا و ... به یاری حسین(ع) شتافت؛ و طمع، آز، قساوت، نفاق، شرک و ... به سپاه دشمن پیوست.

از آنانی که ندای حسین(ع) را شنیده و پیام او را گرفتند جمعی به او پیوسته و گروهی راه خود را پیش گرفته و رفتند. لیک هیچ یک به تصادف چنین نکردند، نه آنان که با حسین(ع) ماندند و نه آنان که او را تنها گذاشتند. بلکه آنچه در اندیشه ها و قلب هایشان اندوخته بودند هریک را بدین نمودگاه اعتقادات کشانید. در حقیقت چیزی این مردان و زنان را به این مسیر نرسانده بود جز یک پیشینه!

نوشته اند در مسیر کربلا، فرستاده ی امام حسین(ع) به سراغ مردی به نام عبیدالله بن حُرّ جعفی رفته و او را دعوت به یاری حسین(ع) نمود.

پاسخ داد: من به این دلیل از کوفه خارج شدم که می ترسیدم حسین بن علی(ع) به آنجا برسد و از من یاری بخواهد و من آنجا باشم و یاریش نکنم، چرا که در کوفه هیچ یک از پیروان او نیستند مگر آنکه به دنیا گرویده اند جز آنکس که خدا او را حفظ کرده باشد. تو نزد امام برو و او را به این امر آگاه نما.

امام(ع) با شنیندن پاسخ او، خود شخصا نزدش رفته و فرمودند: ای پسر حُرّ مطمئن باش که خدا تو را به خاطر گناهان گذشته ات، باز و خواست خواهد نمود. اینک من تو را به توبه ای فرا می خوانم که این گناهان را جبران نموده و موجب بخشایش تو گردد و آن اینکه به یاری ما خاندان پیامبر(ص) بیایی؛ اگر حق ما را دادند که خدا را سپاس می گوییم و اگر بر ما چیره شده و حق ما را پس ندادند،‌ لااقل تو در این حق طلبی از یاران ما بوده ای.

عبیدالله گفت: ای فرزند رسول خدا(ص)! به پروردگار سوگند اگر تو در کوفه یار و طرفداری داشتی که در رکابت پیکار کنند، من هم از پایدار ترین یاورانت می شدم، لکن من خود در کوفه دیدم که شیعیانت از ترس شمشیر بنی امیّه به منازل خود پناهنده شده اند. تو را به خدا سوگند از من یاری نخواه. در عوض من هر قدر بتوانم کمک مالی می نمایم. اسبی دارم که تا به حال دشمنی را با آن تعقیب نکرده ام مگر آنکه مزه ی مرگ را به او چشانده ام و از پی ام نتاخته اند مگر آنکه از چنگشان گریخته ام، و شمشیری هم دارم. این ها همه را به شما تقدیم می کنم.

امام پاسخ دادند: ای پسر حُرّ! ما برای گرفتن اسب و شمشیر از تو، نیامده ایم. می خواستیم تا خودت به یاری ما بیایی. اکنون که از جان خود دریغ می ورزی، ما هم نیازی به اموال تو نداریم. این را بدان که من هم کسی نیستم که گمراهان را برای یاری، همراه خود ببرم. از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: هرکس استغاثه ی اهل بیت مرا بشنود و آنان را یاری نکند تا حق خود را پس بگیرند، خداوند ایشان را با صورت به آتش می افکند. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)/ص۴۱۲)

همچنین آورده اند که در شب عاشورا، امام (ع) خطاب به همراهان خود فرمودند: اینک بیعتی بر گردن شما نیست و آزادید که از من جدا شوید زیرا توان مقابله با این قوم که چند برابر شما هستند را ندارید و مقصود اینان، تنها رسیدن به من بوده است؛ پس مرا با ایشان تنها بگذارید که خداوند عز و جل عنایات خود را از من دریغ نخواهد داشت و مرا از حسن نظری که در مورد گذشتگان پاکیزه و مطهّرم داشته محروم نخواهد نمود.

پس آنگاه همه ی همراهان برخاسته و به شهر و دیار خود باز گشتند و تنها خویشان و یاران نزدیکش با او باقی ماندند. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)/ص۴۴۸)

به راستی چرا این مردان به فوز عظیم کربلا نرسیدند؟! چه چیزی سبب شد هریک از این افراد پس از آنکه چشم در چشم امام زمانشان قرار گرفته و سخنان آن بزرگوار را با گوش های خود شنیدند و از یاری طلبی وی باخبر گشتند، به جای آنکه دعوت او را اجابت نموده و همراهیش نمایند، راه خویش را پیش گرفته و رفتند؟!

آیا معرفی امام کافی نبود؟! و آنان نفهمیدند که حسین(ع) فرزند پیامبر(ص) و حجّت زمان ایشان است؟!

آیا ندانستند که اطاعت از او بر همگان واجب می باشد؟!

آیا نمی فهمیدند که اکنون یگانه راه سعادت و نجات، پیوستن به او و اطاعت از وی می باشد؟!

خطابه های متعدد امام که از همان آغاز سفر یعنی هنگام ترک مدینه ایراد گردیده، نشان می دهد که آن بزرگوار هیچ نکته ی ناگفته ای برجای نگذاشته و حجّت را بر همگان تمام کرده بودند. پس عذری از ناحیه ندانستن متوجه این مردم نبود. پس این کوتاهی و قصور نابخشودنی از کجا سرچشمه می گرفت؟!

امام حسین(ع) خود در خطابه ای پاسخ این سوال را اینگونه شرح داده اند:

«...من شما را به راه رشد فرا می خوانم، هرکه پیرویم کند از ره یافتگان و هرکه سرپیچیم کند، از هلاک شدگان خواهد بود و همه ی شما نسبت به امر من سرپیچی کردید و سخنم را نشنیدید زیرا دستاوردهای شما همه از حرام بوده و شکم هایتان از حرام پر گشته فلذا خدا بر دل های شما مُهر زده است...وای بر شما! شما از سرکشان و منحرفان امّتید که کتاب را به دور افکنده و حاصل و تراوش شده ی شیطان گشتید، شما اهل گناه و منحرف کننده ی قرآنید، سنت ها را از بین برده و فرزند پیامبران را کشته و خاندان اوصیاء را نابود نمودید، برای زنازادگان نسب سازی کردید، مومنین را آزار دادید، شما به امامان استهزاگر یاری رساندید تا قرآن را پاره پاره نمایند...»

و در پایان خطابه امام چنین فرمودند:

«بارالها! آسمان را از اینان باز دار و بر ایشان قحطی ای همچون قحطی زمان یوسف برانگیز و غلام ثقیف را بر آنان چیره ساز تا پیاله های تلخ مرگ را بر آنان بنوشاند و هیچ یک را واننهد؛ هر کشته ای را کشته ای و هر ضربتی را ضربتی انتقام گیرد و انتقام من و اولیاء و خاندان پیروانم را از ایشان بستاند که اینان ما را فریفتند و دروغ گفتند و تنها گذاردند و تویی پروردگار ما، بر تو توکل و انابه داریم و به سوی تو باز می آییم

(فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)/ص۴۷۶ احتجاج امام با کوفیان در کربلا)

آن بزرگوار در این کلام ارزشمند خود تأکید می کنند که:

برای آن مردم، پیروی از حسین(ع) -یعنی امام زمانشان- تنها راه رشد و هدایت و یگانه وسیله ی نجات به شمار می رفته است و سرپیچی از آن بزرگوار نتیجه ای جز شقاوت و تباهی به دنبال نخواهد داشت. لذا راه سومی باقی نمی ماند و برای هیچ کس چاره ای جز اطاعت از امام باقی نخواهد ماند.

امام(ع) راز این سرکشی آشکار آنان را -پس از آنکه از سرانجام شوم آن نیز باخبر شدند- برایشان شرح دادند. در واقع آن نالایقان با رفتار و کردار خود، خویشتن را در دسترس شیطان قرار داده و به او اجازه دادند که اغوایشان نماید و با عصیان و نافرمانی از امام زمانشان و به کنار افکندن قرآن کریم، این دو ثقل بی بدیل را -که پیامبر اکرم(ص) به عنوان دستگیره ی نجات و وسیله ی مصون ماندن از ضلالت برایشان قرار داده بود- از دست دادند، پس به ناچار با تبعیّت از هواهای نفسانی و مصالح مادّی، کتاب خدا را به نفع خود معنا نموده و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت(ع) را محو ساختند. لذا کشتن فرزند پیامبر -حسین بن علی(ع)- و خاندانش نیز برایشان سهل و آسان گردید. پس شمشیرها را از غلاف بیرون کشیده و قرآن ناطق و حجت خدا را پاره پاره کردند.

***

اگر بخواهیم پیشینه ی کسانی را که در کربلا از یاری امام زمانشان سر باز زده و وی را تنها رها کرده و رفتند و از دستیابی به فوزی عظیم و ابدی محروم ماندند و نیز آنانی که در سپاه دشمن مقابل او ایستادند را در یک جمله خلاصه نماییم، آن جمله اینست: عادت به گناه و عصیان.

در حقیقت عادت به ارتکاب گناهانی چون حرام خواری و نیز اقدام نکردن به توبه و جبران معاصی، دل های افراد را دچار چنان تیرگی و قساوتی می نماید که در مراحل حساس و تعیین کننده ی زندگی، مجال تصمیم گیری را از ایشان سلب نموده و مانع از جهت گیری صحیح می گردد و به تعبیر امام حسین(ع) بر قلب هایشان مُهر و قفل می زند. لذا فرد با آنکه امام زمان خود را شناخته و از شأن رفیع و حق عظیم او بر خود باخبر است لکن توان اینکه با یک تصمیم گیری سریع و صحیح از منافع دنیوی و هواهای نفسانی خود چشم پوشیده و به او بپیوندد، برخوردار نیست.

لذا خطر عادت به معاصی و اهمیّت ندادن به از دست رفتن فرصت توبه، بیش از هر خطر دیگری شیعیان مهدوی را تهدید می نماید و لذا سفارش به «انتظار» توأم با «ورع» توصیه ای بوده است که ائمه اطهار(ع) همواره به همه ی پیروانشان به ویژه شیعیان عصر غیبت داشته اند.

امام باقر(ع):

«... هرکس دوست دارد که از اصحاب قائم(عج) باشد، پس انتظار بکشد و عمل خود را با ورع(پرهیز و اجتناب از گناهان) و محاسن اخلاق توأم نماید. پس چنین کسی منتظر خواهد بود و اگر بمیرد پیش از آنکه قائم ما قیام نماید برایش اجری خواهد بود مانند اجر کسی که او را درک کرده باشد. پس جدیّت بخرج دهید و منتظر باشید. گوارا باشد برای شما ای گروه مورد رحمت خداوند (غیبت نعمانی/باب ۱۱/ص۲۰۰)


کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.