نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

زمین خیس بود. بوی نم، عطر مطبوع خاک باران خورده، در مشام ها پیچیده، شادی در دل ها موج زده و لبخند بر لب ها نشسته بود.

همه از باران سخن می گفتند، بارانی که پس از مدت ها خشکسالی آمده بود، آن هم به دعای مولایشان علی بن موسی الرضا علیه السلام.



اما آن سوی دیوارهای قصر مأمون میان درباریان، بحث دیگری جریان داشت و حمید بن مهران با چهره ای عبوس و گرفته با مأمون نجوا می کرد.

او که دشمنی و حسادت در قلبش موج می زد، مدام از امام بدگویی کرده و در تنور کینه ی مأمون می دمید و به تدریج وی را متقاعد می ساخت که مجلس مناظره ای برپا ساخته تا به خیال خود با استدلالی کوبنده عزت و منزلت امام را از قلوب مردم بزداید...

حالا دیگر مجلس آماده شده و رجال علم و سیاست بر پشتی ها تکیه زده بودند و حمید بن مهران نیز رو در روی امام رضا علیه السلام نشسته و چنین داد سخن می داد:

ای پسر موسی! مردم گمان می کنند این باران از دعای تو فرو ریخته، حال آن که خود به طور طبیعی باریده است و معجزه ای رخ نداده، آنان تو را بی نظیر پنداشته و در مدح و ستایشت زیاده روی می نمایند. تو خود را معجزه گر می دانی، گویی که ابراهیم خلیل هستی و به دست خود پرندگان را کشته، سپس زنده کرده و به پرواز درآوره ای؟! اگر راست می گویی بیا همین حالا این دو شیر روی پرده را زنده کن تا مرا بدرند و بخورند که ادعای تو در مورد باران نیز ثابت گردد.

ساعتی بود که مرد خشمگینانه سخن می راند و پاسخ های عالمانه ی امام، وی را قانع و آرام نمی کرد و هر لحظه گستاخی او شدید تر گشته و چهره ی امام بیشتر در هم می رفت، پس ناگزیر به شیرهای روی پرده اشاره نموده و فرمودند:

این فاجر را بگیرید!

به ناگاه دو شیر غرّان میان مجلس پریده و در چشم برهم زدنی مرد گستاخ را دریدند و خوردند، آن سان که نه گوشت و استخوانی از او ماند و نه خونی بر زمین چکید.

رجال و سیاستمردان از وحشت در متکاهای خود فرو رفته و دو شیر، سر به زیر و مؤدب مقابل مولایشان ایستاده، ادای احترام کرده و گفتند:

ای مولای ما! آیا اجازه می دهی این مرد -مأمون- را پاره کنیم و به رفیقش ملحق سازیم؟!

امام فرمود: نه! نیازی نیست. خداوند برای او تدبیر دیگری دارد. اینک شما به جای خود باز گردید.

سپس رو به مأمون نموده و فرمود: اکنون قدرت ما را به چشم دیدی، بدان که فقط جاهلان به این امر بی توجه بوده و آنان که حق ما را نشناختند زیان کرده و از فیض ما بی بهره ماندند.

***

آری این جلوه ای از عظمت و مجد خاندان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و اعجاز ستاره ی تابناک این آستان، علی بن موسی الرضا علیه السلام بود و پرتوی از قدرتی بی مانند که ریشه در دانش بیکران الهی آنان داد، همان دانشی که عاصف بن برخیا تنها به یک حرف آن تخت بلقیس را نزد سلیمان حاضر ساخت و هفتاد و دو حرف دیگر آن در قلوب مطهر این بزرگواران جای گرفته و سرچشمه ی جوشان هر دانشی گشته؛ این نکته ای است که آن پرنده نیز بدان اشاره نموده بود، همان پرنده ای که موسی قصه ی آن را پس از بازگشت از نزد خضر علیه السلام برای هارون این گونه شرح داد:

«در آن بین که من و خضر کنار دریا بودیم جلوی ما پرنده ‏اى فرود آمد که با منقار خود قطره ‏اى از آب دریا را گرفته بود و به جانب مشرق انداخت، بعد قطره ‏اى دیگر و به جانب مغرب ریخت و قطره ی سوم را به جانب آسمان، براى مرتبه چهارم قطره‏ اى گرفت و به جانب زمین ریخت و قطره ی پنجم را گرفت و به دریا ریخت، هم من و هم خضر هر دو حیران شدیم.
من از خضر پرسیدم و نتوانست جواب بگوید در این موقع چشم ما به صیادى افتاد که مشغول صید بود نگاهى به ما کرد و گفت چه شده؟! در فکر فرو رفته ‏اید و تعجب می کنید؟! 
گفتیم: ما از کار آن پرنده شگفت زده ایم! 
گفت: من با اینکه یک مرد صیادم، می دانم این پرنده چه اشاره‏ اى دارد، لکن شما با این که پیامبرید نمی دانید؟
گفتیم: ما جز آن چه خداوند تعلیم کند نمی دانیم. 
گفت: این یک پرنده دریائى است بنام مسلم، زیرا وقتى صدا می کند می گوید مسلم، با این کار اشاره می کند که در آخر الزمان پیامبرى خواهد آمد که علم تمام شرق و غرب و اهل آسمان و زمین در مقابل علم او مانند این قطره است نسبت به دریا، علم او به پسر عمو و وصیش ارث می رسد.
مشاجره ما دو نفر با شنیدن این جریان تسکین یافت و هر کدام معلومات خود را کم شمردیم با این که بخود می ‏بالیدیم در این موقع صیاد از نظر ما غائب شد، فهمیدیم او فرشته ‏اى بود که خداوند فرستاده تا ما را متوجه نقص و کمبودمان نماید زیرا ما ادعاى کمال میکردیم (بحارالانوار/ج۷/)

بی تردید امام رضا علیه السلام و پدران گرامیش «اهل الذکر» و «معادن علم الهی» بوده و مردم موظفند در هر زمینه ای بدانان رجوع نموده و دستور کار و راه و رسم زندگی خویش را از ایشان بیاموزند و امر و نهیشان را گردن نهاده و کس دیگری را در این شأن و مقام مشابه و یا جایگزین اینان قرار ندهند و یقین بدانند که هر دانش و هر خیری که در دست مردمان است از اینان سرآغاز یافته و أخذ گردیده است و مردم اگر به شرق و غرب ره سپرند علمی صحیح و خالی از شائبه ای نخواهند یافت مگر آن چه از این ناحیه صدور یافته باشد و این همان نکته ای است که امام باقر علیه السلام به آن تصریح فرمودند آنجا که از ایشان در مورد آیه ی «فالینظر الانسان الی طعامه» (عبس/۲۴) سوال گردید و ایشان فرمودند:

«منظور علم و دانش است که باید آن را از کسانی که خداوند معین نموده أخذ کرد (تفسیر جامع/ج۷/ص۳۹۴)

و نیز در مورد آیه ی «فاسألوا اهل الذکر» (نحل/۴۳) از امام رضا علیه السلام سوال گردید، فرمودند:

«ما اهل ذکر هستیم و مردم باید از ما بپرسند (کافی/ج۱/ص۲۱۰/ح۳)

به این ترتیب اگر ائمه ی اطهار علیهم السلام از جانب خداوند به عنوان کانون و معدن علم الهی معرفی شده اند، از سوی دیگر مردم نیز به اطاعت و پیروی و رجوع به آن بزرگواران امر گردیده اند.

بررسی ادوار تاریخ گواه این حقیقت بوده است که شیاطین جن و انس همواره از دیرباز به عظمت و حساسیت این جایگاه توجه داشته و برای سرگرم نمودن و منصرف ساختن مردم از آن، تلاش های بسیاری به خرج داده اند.

به عنوان نمونه مأمون از کسانی بود که با نیت حفظ پایه های سست حکومت غاصبانه ی خویش به راندن مردم از گرد امام رضا علیه السلام -آن خزانه دار علم الهی و پرچم دار رشد و هدایت- اقدام نموده و به این منظور از روش های متعددی همچون ترجمه ی کتب گمراه کننده و تشکیل مناظرات گوناگون استفاده می کرد.

علامه ی بزرگوار مرحوم مجلسی در این باره چنین می فرمایند:

«من گویم: این جنایت به دین و نشر کتب فلسفه میان مسلمین، از بدعتهاى خلفاء جور و معاندان أئمه دین بوده، تا مردم را از آن ها و از شرع مبین رو گردان سازند، دلیل بر آن نقل صفدى است در شرح لامیة العجم که چون مأمون با یکى از پادشاهان مسیحى- بگمانم سردار جزیره قبرس- پیمان آتش بس امضاء کرد، خزانه کتب یونان را از او خواست که در کتابخانه ‏اى گرد آمده بود، و کسى را بر آن اطلاعى نبود، پادشاه همه مشاوران خود را انجمن کرد و در این باره با آن ها مشورت نمود و همه رأی مخالف دادند جز یک مطران (اسقف) که رأى داد: همه این کتاب ها را براى آن ها بفرست چون این کتب در هیچ دولت دینى منتشر نشوند جز این که آن را تباه کنند، و میان علماى آن ها اختلاف اندازند(آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار / ج4/ص۱۶۸)

به گوش باشیم که توطئه ی شیطان هنوز پایان نیافته، جانشینان و میراث داران همان تفکرات باطل همچنان تا امروز به راه خود ادامه داده و ساخته ها و بافته های خود را، علم و دانایی جازده و به جای دانش و معرفت حقیقی به جوانان و نوباوگان این سرزمین القاء می کنند، حال آنکه باقیمانده ی سلاله نبوت و وارث علوم رضوی فرزند گرامی امام رضا علیه السلام حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف در میان ما حاضر هستند و برماست که مردمان را به سوی او دعوت نموده و سراغ علوم ناب و حقیقی و دانش نجات بخش را از آن بزرگوار بگیریم و به همگان هشدار دهیم که:

«طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنکارنا»




کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.