نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

بسم الله الرحمن الرحیم

دزد زده


گروهی کوله بردوش پای پیاده خاک نرم صحرا را در نوردیده و به شوق زیارت عتبات طی طریق می کردند تا آن که در مسیر خود به بیابانی خشک و لم یزرع رسیدند، آفتاب سوزان بر همه جا تابیده و فرشی از ریگ های تفتیده زیر پا گسترده بود و جز بوته های خار گیاهی دیده نمی شد. همان طور که پیش می رفتند نگاه ها متوجه پیکرهای نیمه جان مردمی گردید که بی رمق بر زمین درغلتیده بودند.از زخم های جانکاهی که به جسمشان وارد شده بود چنین برمی آمد: کاروانیانی میباشند که مورد حمله راهزنان بیابان واقع گشته اند.

دزدان ره توشه و حتی لباس و پای افزارشان را به تاراج برده و جسم مجروحشان را زیر آفتاب رها کرده بودند. خون بر زخمها دلمه بسته و لب ها از تشنگی ترک خورده، بدن های کوفته ایشان زیراشعه تند خورشید چروکیده، زبانشان از تشنگی به سقف دهان چسبیده و ضربان قلبشان به ضعیف ترین حد رسیده بود و علائم حیات به تدریج از بین رفته و زندگی در تهدید مرگ قرار می گرفت.



خطر بسیار جدی بود، گروه باید به سرعت دست به کار امداد شده و تلاش خود را برای نجات این زائران «دزذ زده» آغاز می نمودند اما از کجا؟

اولین اقدامشان چه باید می بود؟

حیاتی ترین نیاز این مجروحان چه چیزی به شمار می رفت؟

آیا باید این جسم های مجروح و تکیده را به سرعت از زیرتابش آفتاب کنار کشیده و به سایه تپه و صخره ای منتقل می ساختند؟

یا باید لباس و پوشاکی تهیه کرده بدن های برهنه را بدان می پوشانیدند؟

و یا خوراک و غذای مقوی تهیه کرده و بدانان می خورانیدند؟

یا حتی مرهم و دارویی ساخته و زخم های بدخیم پیکرشان را تیمار می کردند؟

و یا شاید باید قمقمه ای به لب های تشنه آن ها نزدیک کرده و سیرابشان می ساختند؟

شما اگر در آن جمع حاضر بودید امداد خود را از چه نقطه ای آغاز می نمودید؟

یقیناً آن چه مایه حیات آدمی به شمار می آید آب است، من الماء کل شیء حی!

آری باید پیش از هراقدامی به عنوان نخستین حرکت، آب زلال و پاکیزه ای در کام این بر خاک افتادگان رو به مرگ ریخته و جانمایه حیات را در رگ هایشان جاری ساخت زیرا که پیش از رساندن آب، واقعاً هیچ اقدام دیگری نجاتخبش به حساب نمی آید و به اصطلاح حیاتی نخواهد بود!

اکنون بگذارید فضای داستان را رهاکرده به زندگی هر روزی و جامعه خویش باز گردیم. به نظاره جهانی نشینیم که بی شباهت به همان صحرای تفتیده و مردم به راهزن دچار گردیده و به تاراج رفته نیستند، ساکنان امروز کره زمین و نسل نوین اجتماع ما مردمی هستند که به خیال خود در جاده نیکبختی گام برداشته و مسافر آینده سعادت آمیز خود بودند، دلخوش از تکنولوژی و دست آوردهای تمدن؛ لیک اکنون در این وادی پر سراب از سوی دشمنان شبیخون خورده اند، آن هم نه از یک جانب و ازیک جنبه که هر سو به هزار حیله و نیرنگ!

نسل نوین سرزمین ما از زمانی که پای به عرصه حیات می نهند مسافر آینده نیکبختی گردیده و سفری را برای رسیدن به سرای آرزوهای خویش آغاز می کنند لیک در هر منزلگاهی از این مسیر ماجرا و رخدادی انتظارشان را می کشد، در منزلگاهی به گرفتاری و مشکلات بر می خورند و در منزلگاهی دیگر حوادث و اتفاقات ناگوار آرامش آن ها را بر هم می زند، در منزلگاهی دیگر تگنای اقتصادی، فقر و بی پولی تهدیدشان می کند و سر انجام در منزلگاهی دست نشاندگان شیطان به تاراج اعتقادات او کمین کرده و با وارد آوردن شبهات و القائات شوم باورهای مقدس وی را خدشه دار می سازند؛ و تو زمانی به او می رسی که بسان همان مجروح تاراج زده ی نیمه جان بر صحرا افتاده؛ فقر و نیاز مالی، بیماری و بی دوایی، نزاع واختلاف و سست ایمانی و فساد و... هر یک ضربه ای کاری به او وارد ساخته و اینک تو مانده ای و دستان نیازی که به سویت به یاری طلبی دراز شده اند، لاجرم به یاریگری بر می خیزی، اما از کجا آغاز خواهی کرد؟ با چه چیز به سویش خواهی شتافت؟

آیا هرگز به این نکته اندیشیده ای که حیات بخش ترین و ضروری ترین نیاز بشر درمانده و نسل آسیب پذیر امروز چیست؟

بسیاری از افراد احساس مسئولیت خویش را متوجه بیماری و آسیب دیدگی جسمی و روحی مردم نموده و با پرستاری و تیمارگری از او دستگیری به عمل می آورند.

گروهی متوجه فقر و معضلات اقتصادیش گشته و با کمک های مالی به یاریش می شتابند.

و عده ای نیز به رفع اختلاف و مشاجرات او چاره جویی می کنند و... .

اما حقیقتا اصلی ترین نیاز نسل امروز همین هاست؟

آیا آن چه سعادت وی را در معرض تهدید قرار می دهد اختلال در خورد و خوراک و آسایش و رفاه مادی و... می باشد؟!

بی شک واقعیتی فراتر از همه این ها وجود دارد که برای زندگی حقیقی و سعادت ابدی آدمی، جانمایه و آب حیات به حساب می آید.

این آب زندگی بخش در کلام خالق هستی و فرستادگان او برای ما معرفی گردیده:

«...امام مانند خورشید فروزنده ‏اى است که با تابش نور خود به زندگى تاریک بشر روشنى مى ‏بخشد و در حالى که خود بر تارک بلند افق آسمان قرار دارد، دست ها و چشم ها به او نمى ‏رسد، امامت در عالم والائى قرار دارد که از دست آلوده ظالمین دور است، و دیده کوردلان توان دیدن او را ندارد، امام همچون ماه شب چهارده پرتو افکن بوده، و چون چراغى فروزان، سینه تاریکى را مى ‏شکافد، امام هاله نوریست که پیوسته بالا مى‏ رود، و همچون اخترى راهنما که رهروان را در شب هاى تار در بیابان خشک و بى‏ آب و یا در میان امواج شکننده دریا هدایت مى‏ نماید، و نیز گمشدگان وادى ظلمت و حیرت را به سرمنزل مقصود مى‏ رساند، و از گرداب طوفان هواپرستى رهانیده و رهسپار ساحل خداپرستى مى ‏سازد، امام مانند آب گوارایى که تشنگان را سیراب مى‏ سازد تشنگان حقایق را بهره‏ مند ساخته، و گمگشتگان وادى حیرت را به شاهراه هدایت رهبرى مى‏ نماید و از هر گونه گمراهى و انحطاط و پلیدى می رهاند. امام مانند شعله آتشى است که بر فراز تپّه، یا مناره‏اى افروخته گردد (تا گمشدگان با دیدنش نجات یابند) و همچون آتش گرما بخش است، و کسى را که‏ تندباد حوادث و تبلیغات مسموم جویبار روان اندیشه‏ اش را منجمد ساخته و مى ‏خواهد از آن حالت خارج شود گرم ساخته و از حالت انجماد نجاتش مى‏ بخشد.

امام نشان دهنده راه ها و مکان ‏هایى است که انسان را به تباهى و سقوط مى‏ کشد، تا مردم به آن نزدیک نشوند، هر کس که از وى دست بر دارد و به دنبال اشخاص دیگرى افتد تباه مى‏ گردد، امام مانند ابر بارنده‏ اى است که پى در پى ببارد و سرزمین تفتیده دل انسان را آبیارى نماید تا از آن گل و لاله حکمت بروید، و چون آفتاب روشنى بخش در آسمان، بر همه پرتو افکنده، و مانند زمین پهناور و چشمه جوشان و پر آب حیات بخش، و بوستان خرّمى که مشام جان را معطّر مى ‏سازد، مى ‏باشد. امام امانت دار دلسوز و همدم، همچون پدرى مهربان است که همواره در اندیشه زندگى فرزندان خویش مى‏ باشد و برادرى دلسوز که همیشه مراقب برادر خویش است، و پناهگاه و دادرس همه بندگان خدا در گرفتاری هاى جانکاه است.

امام معتمد خدا است در میان آفریدگانش، و حجّت و الگوى او بر بندگان و خلیفه او در قلمرو حکومتش، و دعوت‏کننده بندگان به اطاعت از أوامر خدا، و مدافع حریم محرّمات الهى و مانع ایجاد هر گونه فساد در اجتماع اسلامى است

(معانی الأخبار-ترجمه محمدى/ ج‏1/ص 232/ باب 35 - معناى امام مبین)

آری بی شک اصلی ترین نیاز جامعه بویژه نسل جوان ما شناخت امام زمان (عج) می باشد؛

او امروز بیش از همیشه از امام خویش -این آب حیات و دستگیره نجات و شاهراه نیکبختی- به دور افتاده است و ضلات و گمراهی و سقوط به ورطه تباهی هر آن تهدیدش می نماید دلسوزان واقعی، امدادگران راستین باید این آب گوارا را به روان مجروح در صحرا افتاده برسانند حتی پیش ازآن که به شغل و تحصیل و رفاه مادی و همسر و مسکن او بیندیشند!

معرفی امام به مردم یعنی رسانیدن آب حیات به جسم نیمه جان آحاد جامعه، لیک چطور و چگونه؟!

تبلیغ و تلاش فرهنگی پاسخ این سوال است، مبحثی که به زودی بدان پرداخته و مورد بررسی قرار خواهیم داد. ان شاء الله.


ادامه دارد.


کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.