نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

دی وی دی پلیر


فرغون پر از آجر شده بود و عباس باید اون رو به سمت ساختمان می برد اما همونطور که دسته ی فرغون توی دستش بود مقابل کامیون مصالح ایستاده و مات و مبهوت به آهنگی که از دی وی دی پلیر آن پخش می شد گوش داده و همراه اون زمزمه می کرد... .



سرکارگر به این طرف آمد و تا چشمش به اون افتاد نهیب زد: چته بچه؟! بجنب برو رد کارت دِ، شب شد!

عباس که از لای در چشم به دی وی دی پلیر دوخته بود از این کلام تکانی خورد و به خودش آمد و فرغون رو با سرعت به جلو روند و دور شد.

عصر وقتی جا به جا کردن آجرها تموم شد، لباسهاش رو عوض کرد و به طرف تنها میدان شهرک به راه افتاد و آنجا پشت ویترین مغازه ای مشغول ورانداز شد، فروشنده زیر چشمی عباس رو می پایید و وانمود می کرد که اون رو ندیده، تا این که پسرک چند قدم جلو تر آمد و گفت: آقا ببخشید این دی وی دی پلیره آخرش چند؟!

فروشنده با بی حوصلگی جواب داد چند بار می پرسی دیروز که بت گفتم صد و پنجاه هزار تومن!

- خب ارزون تر نمیشه؟!

- نه اصلا!

- میشه نصف پولشه حالا بدم و نصفه دیگشه سر ماه که اوسام دستمزدم رو میده؟

- نه جانم نمیشه برو همون سر ماه که پولتو گرفتی بیا!

این کار هر روز عباس -کارگر نوجوان ساختمان- شده بود که بیاد و از پشت ویترین زول بزنه به دی وی دی پلیری که اونجا نشون کرده بود!

سرانجام یک ماه گذشت و سرکارگر دستمزد کارگرها رو حساب و کتاب کرد و بعدش هم داخل ساختمان نیمه کاره سرگرم کاراش شد که صدایی به گوشش رسید، جلو امد و متوجه عباس شد که با کارتون رنگی دی وی دی پلیرش از دور می آمد، لبخندی از رضایت و خشنودی بر لب داشت.

سرکار گر پرسید بالاخره این دی وی دی پلیرت رو خریدی؟!!

پسرک که از شادی در پوست خود نمی گنجید با همان لبخند جواب داد: آره خریدمش!!

- چند؟!

- 150 هزار تومن.

- چی؟! یعنی بیشتر از دستمزد یک ماهت؟ واقعا که عجب بی انصافیه این کا مراد! زود باش حاضر شو بریم اینو پسش بدیم من خودم یه خوبش رو برات می خرم، سی چل تومنم بیشتر نمیشه، یکی دوهفته صبر کنی یک سر میرم شهر می خرمش برات.

عباس با لحنی التماس آمیز گفت: اوستا نمیشه داشته باشمش حالا؟

حالا همه کارگرهای دیگر هم برای تماشای خرید دوستشون جمع شده بودند و هر کدوم نظری می دادند و قضاوتی می کردند، اما سرکارگر بی توجه به همهمه ی آن ها جعبه رو از دست عباس گرفت و با عجله به راه افتاد و پسرک با دلخوری همراهیش کرد. آنها دی وی دی پلیر را به فروشنده پس داده و برگشتند.

فردا هنگام ظهر وقتی سر کارگر درون ساختمان مشغول کار بود از صدای خنده و شوخی کارگران سر بلند کرد و عباس رو دید که از دور می آمد. دوباره جعبه دی وی دی پلیر روی دستاش بود و با شادمانی کودکانه ای می خندید و بقیه ی کارگرها هم با انگشت اون رو به یکدیگر نشان داده و می خندیدند.

سرکارگر با عصبانیت پرسید: این چیه دیگه؟ نکنه رفتی همون رو باز دوباره خریدیش؟!

- بله اوستا.

خوب من که گفتم دو هفته صبر کن از شهر برات بخرم، چرا باز رفتی صد و پنجاه هزار تومن پولت رو هدر دادی؟

- نه اوسا این بار کمتر گرفت صد و بیست هزار تومن دادمش.

- نشد دیگه! بیا بریم، بیا من با این کا مراد کار دارم، همین رو پرت می کنم جلوش بی انصاف فرصت طلب!

- نه اوسا! تو رو خدا دی وی دی پلیرم رو نبر من خودم خواستمش.

- نبرم؟! چرا نبرم؟!

- دوستش دارم! دلم می خواستش!

- دلم ...!

این واژه و آن لحن معصومانه، با چنان پژواکی در وجود مرد جوان طنین انداز شد که از هر کلام دیگری باز ماند، پس لب فرو بست و ساکت بر جای ایستاد.

* * *

وه چه حقیقت عجیبی ست این حکایت دل!

چه ظرف شگفت انگیزیست قلب انسان، که گاه وسعت و ظرفیت آن به قدر یک قاشق چایخوریست، گاه اقیانوس ها نیز آن را پر نمی کنند! به راستی این وجود بی مثل و مثال برای چه خلق گشته؟! و خداوند آن را ظرف چه چیزی قرار داده؟!

از محمّد بن حنفیة روایت کرده گفت: پدرم امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:

«دوستى ما اهل بیت رحمتى است که خداوند در طرف راست قلب بنده خود فرود آورده و نقشى است که ثبت شده.

هر کس که طرف راست قلبش را خداوند ثبت فرماید کسى قدرت و توانائى ندارد آن را زایل نماید. آیا نمی شنوید قول پروردگار را که می فرماید أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ و حب ما اهل بیت ایمان است (تفسیر جامع، ج‏7، ص 98)

حضرت باقر علیه السّلام درمورد آیه «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً» فرمود:

«یعنى اگر مردم بر ولایت علی علیه السّلام استوار باشند دل هاى آن ها را از آب ایمان سیراب خواهیم کرد(شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام/ص : 22)

َو علی علیه السلام فرمود:

«به راستى خداوند بزرگ، دل هاى بندگان را بر محبت و دوستى ما سرشته است، و دشمن ما را وانهاده، پس هرگز دوست ما توانائى دشمنى ما را ندارد و هرگز دشمن ما قدرت بر دوستى ما نخواهد داشت و هرگز دوستى ما و دوستى دشمن ما در یک دل جمع نشود، زیرا خداوند در نهاد یک مرد دو دل قرار نداده »

و اما ما ظرف دلمان را از چه انباشته می کنیم؟!

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.